دلツ

دلツ

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند.
:)

لوگوي وبلاگ دل

درست یادم نمیاد چند سال پیش بود با اون پسری که من دیدم بزرگ شده فکر کنم 5 سال قبل بوده (حالا لابد میپرسین کدوم پسر!؟ منم میگم دلیلی نداره شماها بدونین:|) داشتم میگفتم درست چند سال پیش به همراه چند خانواده تصمیم گرفتیم که بریم جایی که پای کمتر کسی به اونجا میرسه و باید چندین کوه رو بری پایین تا که به دره برسی و اسمش میشه گوزل دره یعنی دره زیبا که برای این که کسی اونجا رو بلد نبود یک نفر رو به عنوان راهنما یا بهتر بگم راه شناس انتخاب کردیم که این راهنمای ما میشد یکی از فمیل های دور دور دور دور مادر بزرگم که وقتی میخواستن فامیل بودنشان ررو بگن من دیگر در وسطای راه قاطی میکردم و آخر سر به این که یک فامیل دور هستن قانع شدم و ما رفتیم که این خانم راهنما را از دم در خونشون سوار کنیم که یه پسری که سوم راهنمایی بود هم فوری پرید ماشین حتی بند کفش های ورزشیش رو هم نبسته بود میگفت که من هم میام و درست بغل دست من نشست و هی از من سوال میپرسید که چی میخونی؟! دانشگاه خوبه؟!یک پسر بچه کنجکاو به تمام معنا خلاصه تمام راه رو همسفر من بود ... تا این که به منطقه مورد نظر رسیدیم و از اونجایی که این پسر بچه اهل همون منطقه بود بچه روستا بود برای درس خوندن اومده بود پیش مادر بزرگش زندگی میکرد و تمام منطقه رو مثل کف دستش میشناخت و اکیب ما از ماشین پیاده شد و همه عزمشون رو جزم کردن که از کوه ها پایین برن ... و از اونجایی که علاقه بنده در کوه نوردی به تنها بودنه جیم شدم تا تنهایی برم ... که جیم شدن من همانا و پیدا شدن این پسر بچه همانا ... گفت من هم باهات میام :| ... حالا از ما اسرار که برو بچه از اونم اسرار که منم میام :|... شرط کردم که اگه بیاد باید ساکت باشه و حرف نزنه :|... قبول کردم اما سرمو شیره مالیده بود:|... خلاصه تمام راهو از این که توی ده زندگی میکنه چه دوستایی داره از مدرسه از گوش دردش که حتی منو مجبور کرد چند تا علف براش بچینم که برای گوش دردش خوبه:|... سرتون رو درد نیارم که سرم درد اومد از کوه و باغ و زمین و هوا میگفت و هی اسرار میکرد که تو بچه شهری هستی خسته شدی بشین استراحت کن :|...تا این که مار دیدیم و من بی توجه از کنارش رد شدم و اومده بود جلوم واستاده بود میگفت تو رو خدا نترسیدی؟... گفتم نه برای چی بترسم ... گف آخه دخترا ترسو هستن :|... باز ساکت راهمو گرفتمو رفتم تا این که مارمولک به چه بزرگی هم پیداش شد :|... که باز این بچه کنجکاویش عود کرد که چرا نترسیدی؟!:| ... و کنجکاویش زمانی آروم شد که از عنکوبت ترسیدم و جیغ زدم :| درست توی این موقع برای این خودش رو بهم ثابت کنه که خوب کاری کرده و به درد من خورده از این که همراه من اومده من باید خوشحال باشم پدری از عنکبوت در آورد که نگو :|... خلاصه ته دره بعد 2-3 ساعت رسیدیم البته با سر درد شدید من از حرفا و کنجکاوی های این پسر بچه :|... که حتی ته دره هم از دست حرف زدناش در امان نبودم :|... هی میگفت که تو خسته شدی و نمی تونی این 4 تا کوه رو بالا بیایی نمی ترسی؟!میگفتم نه اما باید اعتراف کنم که توی کوه 4ام کم آوردم و دیگه نای بالا رفتن نداشتم :|خلاصه از این ماجرا نمی دونم چند سال میگذره اما امروز صبح که دیدمش برای خودش مردی شده بود ریشو سبیلی ردیف کرده بود سویچ ماشین دستش بود برای اهل خونه نون گرم گرفته بود !!..خلاصه برای خودش تیپی زده بود ... وقتی گفتن این همون پسره باورم نمیشد و نیشم تا بنا گوش باز شده بود: دی ... و داشتم به اون همه حرف و اون همه کنجکاوی که میکرد و میخواست مرام و معرفتش رو به رخم بکشه فکر میکردم به پسری که وقتی سر کوه چهارم کم آوردم از گشنگی داشتم ضعف میکردم لقمه نونی از جیبش در آورد و داد گفت آدم نباید بدون جیره بیاد کوه ...اصلا باورم نمیشد این همون پسره توی کوه باشه که هی میگفت یه دختر نباید تنها بیاد کوه و من دلیل این که سمج شده بود همراهم بیاد رو فهمیده بودم  :)))...حالا این پسر کجا !!!و آن پسر چند سال پیش کجا !!... فکر نمیکردم قیافه آدما در عرض چند سال این همه تغییر کنه !... اما مرام و معرفتش همان بود :)

+ اشتباه تایپیم داشته باشه دیگه داشته حوصله درس کردن ندارم:|
  • asra ツ..

نظرات  (۱۳)

من نخوندم :/
:دی 
گویم که:
کار خوبی کردین گفتم که :|
:)) ما که نپرسیدیم کدوم پسره؟ ولی خودتون قشنگ تعریف کردید که کدوم پسره :دی
گویم که:
:|
بعد مدرسه دم در واستا کارت دارم :|
:)
گویم که:
:)
خوندمش... 
دمش گرم.گل پسری بوده برا خودش. نمی دونم تو رو شناخت یا نه.اما همین خاطره خوبی که ازش داری کافیه بنظرم دوست جان.
امیدوارم من هم وقتی دیگه نیستم بخوبی ازم یاد کنی. مثلا خاطره خوبی بیاد تو ذهنت.من وقتی تو رو یادم میاد اولین چیزی که بهش فکر می کنم اینه که یه دوست داشتم تو بلاگفا و بعد بیان که هوامو داشت. راحت بودم باهاش.خودم بودم. چه خوب چه بد...
گویم که:
ممنون مهر بانوی من^_^
نه نشناخت منو .... اوهوم هر بار یادم بیفته یه لبخند میاره رو لبم:)
مگه میشه مگه داریم مهر بانومو یادم بره ... مگه میشه یادم بره که عاشق بچه بود و من هی لپ بچه هاشو میکشیدم تا جیغ مهر بانوم در بیاد^_^
سلام 

بعضیا جدا آدم خوبین 

مث من :/
گویم که:
بشین شیرینی چایی هم بیارم :|
سلام
  • یا فاطمة الزهراء
  • ای جان 
    پس برای خودش پسرخاله ای بوده ^__^
    گویم که:
    نه دختر خاله بود:|
    همچین گفتی طولانیه فکر کردم با چی رو به رو می شم:/
    گویم که:
    با طومار ملیتی قرار بود روبه رو بشی مگه ؟:|
    حالا حرفی چیزی پیش نیومد بین شما و این آقای با مرام. :) ؟
    گویم که:
    چه حرفی بابا یه پسر بچه راهنمایی که همش پی کنجکاویش و سوال پرسیدنش :)
    خوب نه ما که نپرسیدیم و کنجکاو نشدیم کدوم پسر :/
    ولی چه زبل بود ها حالا هرکی که هست ، بعد شما آیا علف های دارویی مگه میشناسی - چه خوب ، من نهایتا علف رو بخورم اگه تلخ بود که هیچی اگر نه میگم خوبه خخخخخ
    ولی چه بامرام 
    + وقتی آدم ها رو مدام میبینیم متوجه تغییر اونا نمی شیم خوب. وبرعکسشم صادقه دیگه
    گویم که:
    گفتم نگم ممکنه خود کشی کنین :|
    نه علف هایی دارویی چند تا میشناسم این پیر بچه خودش میشناخت گف بشین اینا رو جمع کن بریم:|
    همین طوری فک کنم یه دشتو تست میکنی:)))))))))))))
    اوهوم خیلی با مرام بود

    + وقتی نمی بینی و بعد یه مدت میبینی که چه بزرگ شده حس خوبی داره :)
    من که با خوندش لبخند رو لبم اومد... تا آخرش!
    گویم که:
    مایه خوشحالی جامعه بشریه:|
  • زینـب خــآنم
  • خوبه ک فقط ظاهرش عوض شده
    گویم که:
    اوهوم بر عکس خیلی از ماها
  • چنگیز سیبیل
  • خاطره ی خیلی خوبی بود 
    من که حس خوبی بهم دست داد :)
    گویم که:
    اع چه خوب تو این بی حوصلگیت یه حس خوبی بهت داده بس:)
    گناه داره بچه م.خاله خوبی باش خب :/

    گویم که:
    :|||||

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">