اول از همه بگم که عید همگی مبارک
و این که اگه یادتون باشه چند وقت پیش همگی با هم یه ختم قرآن داشتیم که امروز این ختم قرآن رو هدیه میکنیم به اقا امام زمان و برای تعجیل در فرج اقا ...ایشالله ازمون قبول کنه^_^
+بعدا این پست رو میام درست میکنم الان با عجله نوشتم
+از بق بقو هم تشکر میکنم...همچنین عیدو به اشنای دور ونزدیک هم تبریک میگم همم به رویای خودم که نگم کچلم
میکنه:/
+ پنج شنبه 95/2/30 از ساعت 6 متنفر شدم متنفر شاید برای تمام عمر:)
+ عکس های دو پست قبل رو به یکی از دنیای واقعی قول داده بودم که هر وقت رفتم کوه این بار گوشی ببرم و عکس بگیرم و تو حال خوب این منظره سهمیش کنم اما ...نشد که بهش نشون بدم این عکس ها رو برای همین گذاشتم اینجا تا شاید ... فقط شاید اگه از اینجا رد شد ببینه :)
+ و این پنجشنبه هر چقدر رفتمو اومدم که شاید این مغازه باز کنه و من این رو ازش بخرم نشد ... موند برای ترم بعد اگه نفروخته باشه :)
بعضی وقت ها یکی از هزارن افکار و ای کاش ها میاد سراغت درست یه جایی از گلوت گیر میکنه... یه جوری گیر میکنه که نه میتونی قورتش بدی و نه میتونی تفش کنی...فقط گلوتو زخمی میکنه و بلخره یه روز میفهمی شده به تمور... و این موقع نباید هیچ کاری بکنی باید بری باقیمانده عمرت دراز بکشی و دستاتو بزاری زیر سرت و به آسمون نگاه کنی و استراحتت رو بکنی البته اگه....:)