ماه گرفتگی

وسط حیاط دراز کشیده بودم و داشتم ستاره ها رو سیر میکردم و از هوای خنک نیز استفاده میکردم(و میکنم) که چشمم خورو به ماه که یه طرفش که البته بگم یه گوشش سیاه شده داشتم با خودم فکر میکردم که چرا یه گوشه اش سیاه شده ؟!!نکنه یه نفر زده تو گوشش!!نکنه افسرده شده و داره پژمرده میشه!! نکنه از دست کسی ناراحت شده و دیگه نمیخواد زنده بمونه و در این فکرا بودم که صدای  اخباراز خونه اومد که  گفت ماه گرفتگی صورت گرفته:/و یاد اولین ماه گرفتگی عمرم افتادم که چقدر ترسیدم :/چقدر گریه کردم :/و به همه میگفتم تا صبح زنده نمیمونیم هممون رو اتیش میزنه:/ چقدر بعد ها حسرتش رو خوردم که چرا ندیدم من:/

دنیا رو میزنم زمین

امروز که هوا به شدت جیگر سوز است وگرمای محبتش رو هم از ما دریغ نمی کنه اومدم نشستم پشت سیستم که آآآآآآآآی نفس کش برین کنار من دارم کار میکنم ... و الان عین یه مورچه افتاده در دام عنکبوت پشیمونم:|

همه موانع نیاز به ترمز ندارند

سخنی با خانُمان محترمی که گذرشون به این آبادی افتاده باشد دارم آن هم این که سعی کنید وقتی پشت فرمان مینشینید  این نکته رو به یاد داشته باشید که نباید همیشه در برابر موانع ترمز کرد ... الان میگین مثلا چی؟!!! ... خب من بهتون میگم ... مثلا با سرعت 100 دارین میرین توی جاده و نیاز به نیش ترمز، یا کلا نیاز به استفاده از ترمز دارین و وقتی پاتون رو گذاشتین رو ترمز دیدین ترمز نمیگیره فوری فرمون رو نگیرین سمت قسمت خاکی جاده اونم با 100 تا چون تجربه ها ثابت کردن در این وضعیت ماشین به احتمال 90 درصد چپ میکنه و نه تنها خودتون به دیار باقی میشتابین بلکه ماشین هایی هم که پشت سر شماست رو هم ممکنه در این سانحه دخیل کنین :|... بنده خودم بارها در مقابل موانع نه تنها ترمز نکردم بلکه به سرعت خودم افزودم و موانع را رد کردم و هفت جد آباد افراد داخل ماشین رو جلوی چشمشان آورده ام  و سخن کوتاه میکنم و اجرتان با خدا یا علی:|

خدااااا

خرید کرده بودم داشتم کارت میکشیدم که برقا رفت گفتن واستا تا موتور برق رو روشن کنن راه بیفتن بعد ...حس بدی بهم داد ...خیلی بد

+جهان سومی بودنم آرزوست

مشکوکم

این همه از حجم خستگی مشکوکه