رمز داده نمیشه ... تاکید میکنم رمز داده نمیشه یعنی فقط برای خودمه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

و این هم از غذای بین نهار و شام ما(رمز به دوستان و آشنایان داده میشه آن هم به دوستان درجه 1-2-3)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

رمز داده نمیشه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

...

بعضی وقتا از دست خودم عصبانی میشم مثل الان ... دلم میخواد خودم رو طوری بزنم که دیگه از جاش بلند نشه

+ حیف نمیشه حیف
+ زین بعد حواست باشه  دیگه حرف نزنی فهمیدی؟ اره فهمیدم

منشاء MS

+ منشا ms رو برات فرستادم خوندی؟

_ خوندم اما یادم نمیاد چی بود یه بار بخون ببینم چیه!!

+🔹حرص خوردن بیش ازحد
🔹حساس و زود رنج بودن
🔹عصبی شدن
🔹خوردن بیش از حد غذاهای سرد
🔹بی خوابی به مدت طولانی

_ آها !!! اینا منشا ms هستش؟ من فکر کردم خصوصیات اخلاقی و رفتاری خودتو داری برام میگی متوجه نشدم منشا ام اس هستش: دی

+:|

_ نمیزاری آدم بره به مملکت برسه کاری نداری من برم به وطن برسم: دی

+:|

_ اصلا حرفشم نزن من الان برم سر پست امنیتم بیشتر از پیش تو بودنه: دی

+:|

دست به فرمان

از اونجایی که دست به فرمان شده ایم چند ماهیه و دیروز که در جاده می آمدیم و بنده کمی،فقط کمی سرعت مطمئنه را رد کرده بودم و داشتم می آمدم که هر چند جا داره بگم جاده شلوغ هم بود ... خلاصه یک عدد ماشین سنگین که تریلی نام داشت یک عدد جلوتر از ماشین ما داشت با سرعت کمی بیشتر میتاخت که بنده از ماشینی جلویی سبقت گرفته و خود را به پشت تریلی رسانده که تصمیم کبری داشتم که از تریلی هم سبقت بگیرم و چون میدانستم جلوتر یک پیچی هست خواستم زودتر دست به کار بشوم که یک دفعه تریلی از روی یک دست انداز رد شد و چون ماشین نامبرده سرعت بالایی داشت تکان های شدیدی خورد که تایر سمت عقبش قفل کردن همانا و دود غلیظی از ماشین بلند شدن همانا و متوسل شدن به ائمه در ماشین ما همانا که بنده یه نگاه به ماشین های پشت سر انداخته و به ماشین جلویی و تدبیر را در این دیدیم که با این سرعت بالایی که داریم از این ماشین سبقت را بگیریم :| (داخل پارانتز عرض کنم که با سرعتی که بنده داشتم اگر ترمز میکردم در چند میلی متری تریلی نگه میداشتم اما ماشین هایی که پشت سر بنده بودن و فاصله چندانی نداشتن ترمز هم میکردن باز به ماشین ما میزدن و ما را بین خودشان و تریلی پرس میکردن :| چاره ای نداشتم جز سبقت ) خلاصه تا این بنده حقیر سبقت را بگیرم همه جد و آباد ما را به حضور طلبیدند  تا این که سبقت را رد کرده و به طور خیلی معمولی به رانندگی ادامه دادیم که وقتی از آینه به صندلی عقب نگاهی انداختم که ... بی خیال نگاه ها رو توضیح ندم خوبه:|... که در عین حین پدر خانواده گفتند دخترم من گفتم در رانندگی جسور باش نگفتم که دیگر ... (دیگرش را ندانید بهتر است)که باز از آینه نگاهی کردم و گفتم تا وقتی فرمان دسته منه نگران نباشین زندگی یه سر برده یه سر باخت و در رانندگی اگر بترسی مطمئنن باختی  ... نمیدونم چی شد پیادم کردن رفتم صندلی عقب نشستم :|

+مگه زندگی به جز برد و باخت هستش؟:|

خودم و لا غیر

می خواهم
اقلا یک ‌نفر باشد
که با او
از همه چیز،
همان طور حرف بزنم
که با خودم حرف می زنم...

هزار و هزار و هزارن بار خوندمش اولا خوشم میومد میگفتم عه چقده خوب گفته واقعا خوبه یه نفر باشه که وقتی اون جوری که با خودت حرف میزنی با اونم حرف بزنی مثلا یعنی نق میزنی برا خودت برا اونم نق بزنی نگه بسه عه چه خبرته چقده نق میزنی ... یا مثلا وقتی غر میزنی نگه عه بسه چقده غر میزنی ... یا، بی خیال بابا بخوام بگم زیاده از این " کاش ها" اما میتونم بگم اینی که همچین فکری کرده و همچین حرفی زده زیاد تو رویا بوده چون اصولا و عقلا همچین کسی موجود نمی باشد و بنا براین ...این جناب حرفی جز ،حرف مفد نزده اند :|

+ تنها کسی که میتونه این اخلاق بسیار بسیار خوب منو تحمل کنه فقط خودمم و لا غیر :|

این همه قصه‌ی فردوس و تمنای بهشت

آدما بعضی وقتا توی زندگی بعضی چیزا رو بعضی کار ها و حرف ها و کلمات رو بدهکار میشن ... مثل من که یه معذرت بدهکار بودم و تصویه کردم و تموم

+ معمولا خیلی خیلی خیلی زود میبخشم بر عکس حرفایی که میزنم ، بس خوش به حال خودم ^_^
+ هم نهار هست هم گشنمه ... یه مرضی دارم به اسم "حوصله ندارم " که باعث میشه غذا نخورم:|

همین و بس وتمام

دیروز نشد بگم امروز میگم میثم مطیعی داداش دمت گرم

لذتی که در انتقام است درگذشت نیست

بدم میاد از این که صبح خواب باشی بعد تلفن زنگ بزنه و کسی نباشه که جواب بدی و خودت مجبور باشی به هزار زحمت خودتو به گوشی برسونی و با چشای بسته بگی الو بعد بگه اع خواب بودی بگی بله بعد حرف بزنه ...آی حرف بزنه ...کلی اطلاعات بگیره و کلی اطلاعت بده ... بعد بگه برو بخواب:|... کجا بخوابم ؟!!...مگه خوابی مونده!!:|... خلاصه الان به طور خیلی اتفاقی به همین عزیز زنگ زدم نگو خواب بود ... انتقاممو گرفتم تا فهمیدم خواب بوده .... یو هااهاااااا :D

+اصلا یه کیفی داد دلم خنک شد:|