دلツ

دلツ

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند.
:)

لوگوي وبلاگ دل

۱۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

چند وقته شدیدا دلم براش تنگ شده و دو روزه دیگه این دلتنگی به اوجش رسیده!! اما خب هر روز خدا توی خوابم میاد و توی خواب میبینمش به خصوص این دو روز که انگار اونم دلتنگ شده باشه شب تا صبح توی خوابمه و من دلم میخواد دستشو بگیرم و چشامو باز کنم ببینم خواب نیس واقعیه و باز مثل هر بار محکم دستمو گرفته و داره راه میره در حدی که وقتی خسته میشه و میشینه میبینم در حدی محکم گرفته دستمو که ناخواسته با ناخونش دستمو زخم کرده اما چه فایده که چشم باز میکنم میبینم نیست که نیست و میگم کاش دستشو محکم میگرفتم و میکشیدمش این دنیا:)

  • asra ツ..

+از خواننده های جدید وب پرسیده بودن که چند سالمه و اهل کجام عرض کنم که بنده بیست و اندی سالمه و در یک نقطه از شمال غرب کشور سکونت دارم:/...و این که چرا وباتون رو نمیخونم؟!!باید بگم والا میخونم ولی برای کامنت گداشتن پیر شدم فقط برای دوستایی که از بلاگفا میشناسم از اون قدیم ندیما کامنت میدم برای بقیه هر از گاهی:/

+رویا و هانیه اگه به سمت دیار باقی شتافتیت که هیچ یه فاتحه ای میفرستیم و حلوا و نهار خدمت خانواده میرسیم که فاتحه الکی نشه...اگه زنده این بدونین خیلی نامردین و عروس دریایی کامل تشرف دارین وسلام.

  • asra ツ..

سخن بود...میل سخن بود...وقتش نبود:(

  • asra ツ..

همیشه احساس میکردم علاقه ای به خوندن زندگی نامه ها ندارم و بعد خوندن یک زندگی نامه شکم به یقین تبدیل شد و زندگی نامه سلام بر ابراهیم اولین و آخرین زندگی نامه ای بود که خوندم.


  • asra ツ..

با کسی میل سخنم نیس حتی خودم


  • asra ツ..

ملت چی مصرف میکنین که فکر میکنین این همه مشکل داریم تو مملکت؟!!


+مشکلات از قبل بوده فقط تو این دوره عود کردن ...بعله :)

  • asra ツ..

دوران مدرسه وقتی  میرفتیم پا تخته یه معلمی ازمون یه سوال میپرسید که جوابشو نمیدونستیم یا نامفهوم توی ذهنمون بود شروع میکردیم به تعریف داستان با خرده ریزای کلماتی که از جواب اون سوال توی ذهنمون بود و فکر میکردیم کارمون عالیه و معلم رو پیچوندیم و هیچی نفهمید و ما خلاص شدیم و حالا پریزدنت محترم داره کلک چند سال پیش خودمونو اجرا میکنه ...یکی نیس بگه بسه ؟!!

  • asra ツ..

+حرف زیاد دارم زیاد زیاد زیاد ... خب ولی وقت کم دارم برا همین یه وبلاگ تو یه گوشه از مغزم زدم و حرفامو اونجا برا خودم میگم


+مطمئنین پرزیدنت محترم نفوذی نیس؟:|


+ بعضی وقتا با بقیه مقایسه اش میکنم بعد کلی قربون صدقه اش میرم نمیدونم چرا؟!!!:|


+هر چی بیشتر میگذره بیشتر دلم میخواد تنهایی زندگی کنم:|


+یادتون باشه هیچ وقت یه لیوانو توی دستتون نپوکونین چون ممکنه وقتی دستتون به موهاتون میخوره حکم نمک بر روی زخم رو داشته باشه و حتی کار های عادی تون رو با کلی درد انجام بدین و مثل من یک روز بعدش بفهمین که چه بلایی سرش اوردین :|


+ به قول بقیه فردا تک تک این اعضا بدن که مراقبشون نبودم ازم شکایت میکنن خب بکنن خودشون میسوزن به من ربطی نداره :| بس بهتره کمتر چوغولی کنن


+ دو ماه تموم شده ولی من هنوز باورم نشده که دیگه نیست و هی میگم الانه زنگ بزنه بگه باز نیستیا برم ببینم نشسته رو تخت و لبخند رو لبش :)

  • asra ツ..
از صبح جلوی آفتاب 40 درجه کار کنی و الان به وقت ۲۲شب بیای خونه و در یخچال رو باز کنی یه کاسه بزرگ طالبی ریز شده که با شکر قاطی شده و یه پارچ شربت ابلیمو یخ یخ بهت چشمک بزنن و بگن بیا و کار مارو یه سره کن و من در یخچال رو میبندم و دلم میخواد برم برادر جان جان را بگیرم و بچلانم که این همه به فکره^_^
از این برادرا نصیب همتون^_^
  • asra ツ..

اینستا رو کرده اند ویترین زندگیشان که بهترین لحظات زندگیشان را چیده اند در این ویترین و دل هر بیننده ای رو میبرند اما غافل از این که یک ویترین است با چیدمان خوب ،نباید حسرت ویترین با یک چیدمان خوب رو خورد شاید پشت این ویترین بلبشویی است که شتر با بارش گم می شود و بوی تهفن دارد خودشان را خفه می کند.


+و در بیست و چند سالگی چه ساده پیر شدم:)

  • asra ツ..