دلツ

دلツ

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند.
:)

لوگوي وبلاگ دل

۱۴ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

آروم باش ....ای حال نا آروم
  • asra ツ..

+ شهرزاد رو دانلود کردم پاشو بیا بریم نگاه کنیم

_ من درس دارم تو برو نگاه کن من بعدا میبینم

+ تنهایی نمیشه پاشو امتحانو بعدا هم میخونی

_باشه (بعد از اندکی تماشای فیلم شهرزاد)

+ فیلم خوبیه نه؟

_آره اما من از گوشواره های شهرزاد میخوام خشگلن:|

+فیلمو ببین:|

_باشه، من از گردنبند مرغ آمینم میخوام :|

+فیلمو ببین:|

_باشه، اما این رنگ لباسشم خوب نیس؟:|

+پاشو گم شو سر درست



++نمیشه گفت از این خوشم اومد:|

  • asra ツ..

+میدونستی آدمو به غلط کردن میندازی؟

_ نه!

+ خب حالا بدون

_ دونستم

+خوبه



+ همیشه این طوری بهم توضیح بدن قول میدن قانع شم و حرف گوش کن:|

  • asra ツ..

کاش

یک نفر بیاید ...

خستگی های جا مانده از پاییز را ...

جارو کند

شهر پر است از.....

سکوت خستگی


+شکوفه انار:)

  • asra ツ..

از من چه مانده بعد تو جز نا توانیم

جز سنگ قبر خاطره روی جوانیم

بی عشق و بی عاطفه و هیچ وعده ای

ماندم چگونه سمت خودت می کشانیم

آن من که آزموده جهان را به عشق خویش

حالا برای همچو تویی امتحانیم

حال از نبرد بین تو اعتماد من

این از قمار من و زندگانیم

اگر برای ابد هوای دیدن تو نیافتد از سر من چه کنم

هجوم زخم تو را نمی کشد تن من

برای کشته شدن چه کنم

هزار و یک نفری به جنگ با دل من

برای این همه تن چه کنم

اگر برای ابد هوای دیدن تو نیافتد از سر من چه کنم

هجوم زخم تو را نمی کشد تن من

برای کشته شدن چه کنم

هزار و یک نفری به جنگ با دل من

برای این همه تن چه کنم

باید بمیری و نگویی دلت کجاست

درسی که داده ای به من از هم زبانیم

حالا که نیستی و نمی خواهیم بگو

حالا چرا به پای خودت می نشانیم

اگر برای ابد هوای دیدن تو نیافتد از سر من چه کنم

هجوم زخم تو را نمی کشد تن من

برای کشته شدن چه کنم

هزار و یک نفری به جنگ با دل من

برای این همه تن چه کنم

  • asra ツ..

همه چی نو و تازه اش خوبه الا رفیق که هر چه کهنه و قراضه و دست دوم باشه خوبه :|.... لابد میگین چرا؟... خوب منم دلیل چراشو میگم :|... از اونجایی که یه تایپ 80 صفحه ای داشتم درست هم دوستای قدیمی و قراضه خودم به دادم رسیدن :D... لابد میگین کدوم دوستا ؟...به ترتیب معرفیشون میکنم

آبو(باید بگم بعد ها باید تقاص این گشت و گذار و اخفال شدنت رو پس بدی و حتی از فرصت استفاده کردی و اینو:) زدی فک نکن نفهمیدم :|)

فاطمه (وااااااای که چقدر خندیدم تا این تایپو بهم تحویل بده و چقده کوفت به خوردم داد:|)

پسر خط خطی (به خاطر اون دوساعت بیکاری و وقت آزادی  که داشت و میخواست کمک کنه باید بگم خیلی خیلی ممنون)

بق بقو، نوک دراز خودم (با این که خودش تحقیق داشت اما باز کمکم کرد )

گندم (با این که کار داشت میخواست کمک کنه که من نخواستم :)

جناب اعصاب (که البته من میگم اعصاب به قول شملیا مهندس حسن :|... که با وجود این که سربازه و سر خدمت بود کمک کرد )

و دخترم شملیا (هم کمکم کرد همم یه ماموریت بهش دادم که به نحو احسن انجام داد وای که چقدر خندیدم )

البته سه تا دوست جدید هم  که کمکم کردن و ازشون ممنونم مهشید و یاس و یکی دیگه اسمشو نمیدونم بیا خودتو معرفی کن دختر:|

واااااااااااااااای مهرناز خودمو یادم رفت که درست دقیقه 90دی بود خیلییییییییییییییییی کمکم کرد برای جبران سعی میکنم تا چند روز موهاشو نکشم :|...چیه انتظار دیگه ای داری؟:|


+ اینم بگم متنای همه رو خوندم که مبادا غلط املایی داشته باشن جز آبو یعنی فکر کنین غلط املایی داشته باشه اونم یه درصد :|



  • asra ツ..

عرض کنم که ساعت یکم دیر از خواب پاشی فقط یکم دیر ها بعد ببینی که خبر از این میدن که نهار در یک نقطه مرزی در یک روستا دعوت هستیم و من که عشق کوه و روستا و بره و بیابون مگه میشه بگم نمیام؟:|

خلاصه رفتیم و عرضم کنم که برف باریده بود که اصلا کوه ها سفید سفید خونه ها پله کانی و خونه ای که ما باید میرفتیم درست بالاترین پلکان بود که وقتی لبه حیاط ایستاده بودم کل خونه ها زیر پام بود و یه لحظه فکر کردم که اگه سر بخوره پام ،بیفتم درست تا وسط کوچه میرم :|... که شایدم یه ماشینی از روم رد شه قشنگ آسفالت کنه بره :|

برگردیم به جایی که رسیدیم و وارد خونه شدیم از همون اول داشتم از خوشحالی  بال در میاوردم :|... وقتی اهل خونه اومدن پیشواز به جای این که طبق رسم و رسوم عرفی که جا افتاده و یه دست سردی به هم میدیم و به جای روبوسی هم فقط صورت هامونو بهم میچسبونیم و یه مرسی میزاریم تنگش اما به جای همه اینها صورتمو محکم لای دستاش گرفت و هر چه زور داشت ماچمان کرد:|... و کلی قربونت بشم و فدات بشم و قدم رنجه کردین گذاشتن تنگ این پیشوازشان که من کلا خشکم زده بود یه حس خوبی داشتم :)

تا این که وارد خونه شدیم و با یک چیز های ساده خونه رو خشگل کرده بودن که نگین کلا یه آرامشی توی خونه موج میزد و کلی مرتب اینم بگم اینقده مرتب بود که من تعجب کرده بودم :|(الان یه لحظه اتاقمو نگاه کردم :|)....خلاصه از حال وارد پذیرایی که مثلا اسمش بود وارد شدیم و آغا یعنی پذیرایی رو میگی دور تا دور پتو آن هم رنگا رنگ و پشتی هایی رنگا رنگ با رو انداز های طوری شکل و دیوار هایی که هنوز سفید کاری نشده بودند واماااااا این وسط یه چی بیشتر به چشمم خورد اون هم بخاری نفتی بود آن هم از آن استوانه ای شکل ها .... وای یه گرمایی داشت که نگو ... یعنی دلم میخواست بگم لصفا یه لحاف و بالش بدین من کنار این بخاری یه چرتی بزنم :|... قسمت بخاری برای من که خیلی هیجان انگیز بود که همیشه خدا حتی وسط تابستون هم سردمه :|.... خلاصه نهار آوردن نهار چه نهاری به به  اول از همه این که خبری از ظرف های کریستال و و از این کوفتی جات نبود که هی مراقب باشی که گند نزنی... حتی چینی هم نبودند بلکه ولامین :|..... خلاصه قسمت سالاد اون چیزی بود که من میخواستم و به جای چنگال باید با دست میخوردی و ماستو بگم واااای دیشب گاو رو دوشیده بودند و ماست کرده بودند ووووای پنیرو نگوووو وااااااااااااااااااااااااااای نونارو که تو تنور پخته بودن :|..... تا این که چای آوردن اصلا یادم نمیاد برای آخرین بار کی توی زیر چای خوردم که درست در همونجا مجبور شدم توی زیر چایی بخورم :|.... خلاصه موقع اومدن دلم نمی خواستم بیام عین این بچه ها میخواستم پاهامو بکوبم زمین بگم من نمیام:|


+البته منطقه کرد نشین بود که از مهمان نوازیشون خوشم اومد:)

  • asra ツ..

در اینجا لازم به ذکره که بگم این یک احوال پرسی خواهرانه رویا از بنده که در یک کامنت کنجانده و جویای احوال خواهرش شده و هیچ گونه اعتبار دیگری ندارد :|



سهلام آباجی ^_^ 

خوبی؟خوش میگذره؟امتحانا خوبه؟**************
همه چی رو به راس؟ *_*
حال نی نی خوبه؟ ^_^ فداش بشی تو 😛 چیه نکنه قراره من فداش شم😒 پس کی آباجیه تو باشه 😒 لابد آرزو😒کور خونده 😒
نه بابا هنو نت ندارم -_- نمونه سوال میخواستم مجبور شدم بسته ی روزه بگیرم بیام...
ببینم من نیستم غرق رویایی کسی نشدی که😒
اگه شدی به حق بچه سومم غرق شی نجاتتم ندن😒 
استیکر خودمه😭
اسرا انقده دلم برات تنگ شده 😭 خیلی خیلی خیلی :( 
از دستتم دلگیرما 😒
برا چی الکی دل آدمو گرم میکنی که خبر میگیری؟ :( 
من هنوزم  منتظرم ولی :( به خپلو الکی گفدی زنگ میزنی :( 
حالا فعلا اسرا ۲/۵ تا دوس *_* 
هوووووم منم خوبم :)) موقع امتحانا برگه مو که دادم زودتر پیاده میام که تنها باشم بعد مسیرای مختلف و واسه خونه انتخاب میکنم ی حالی میده :)) هر روز از ی طرف میام *_* 
مواظب خودت باشیا :) 
اگه بابام خونه بود فردا جوابتو میدم اگه کامنتمو ببینی البته :))
فعلا آباجی ^_^ قهرم باهات اصن 😭


جواب من
سهلام بر آباجی روان پریش و بخ بخ و پر تکرار و معضل جامعه خودم .... خوبی؟
من خوبم... همه چی خوبه ... درسام خوبن ... امتحانم سلام دارن دوتاش مونده :(((
گور بابای آرزو کشتی منو ... آرزو کیه آخه الانم دست بردار نیستی تو :(
نه شب ور ورز فق غرق رویای تو هستم اینقده غرق شدم که دیگه امروز فرداس بمیرم :|
دل من برات تنگ نشده اصلا و ابدا اصلا دل چیه ؟:|
حواست پرت میشه دنبال حرف زدن نباش بشین درستو بخون یادته که قرار دندون پزشک شی به یکی قول دادی:))))))))))))))))))
اون نیمم به خاطر چی حذف کردی؟
گم شو سر درست :|.... خیلی وقت بود این گم شو سر درستو نگفته بودما :)))
  • asra ツ..
از آنجایی که برای پایان نامه باید روی نقشه منطقه هم کار کنم و دور حوضه ام رو ببندم و دو عدد نقشه که  لجشان گرفته شدید و ژئو رفرنس نمی شوند حالا  میگویید  یعنی چه؟... و من می گویم دیگر به شما چه حال توضیح ندارم :|(واضح تر از این بلد نبودم دیگه بگم به شماها چه:|)... خلاصه از این گروه به اون گروه که شاید یکی از این کارشناسان جی ای اس مشکل ما رو حل کنند و اماتمام راه و روش هایی که میگفتن رو انجام دادم و دریغ :(
تا این که صبح بیدار شدم و دیدم یکی از این کارشناسان که ادعای زیادی هم داشت آمده پی وی و امر کرده که کارشناس جی ای اس هست و هر سوالی داشتم بپرسم که من نیز کار امروز رو به فردا ننداخته و پرسیدم و جواب ایشون فقط یک جمله بود که اول صبحی با چشم های خواب آلود خمیازه های پی در پی نفهمیدم باید به این حرفش بخندم یا بگم برو عمو ...حال می گوید لابد چه گفته؟ و من این بار نمی گویم به شما ها چه بلکه می گویم که گفت ....اول از همه خون سردیتو حفظ کن :|
والا من از خونسردی که سهله دارم بی خیالی رو تی میکنم :|
نمی دونم وسط جنگیم من خبر ندارم یا بهمون حمله شده من حالیم نیست برای چی باید خونسردیمو حفظ  کنم؟ :|
حالا این  یکی از قضایا واما قضیه دیگه این که قرار شد استاد محترم امتحان نگیرد عوضش یک تحقیق 5 فصلی که چهار چوب یک پایان نامه را داشته باشد تحویل بدهیم آن هم کی؟ خب معلوم است نهایت فرصتمان 3 آذر بود :|
که من دیروز تحویل دادم:|
خلاصه امروز که داشتیم ایمیل محترم را چک میکردیم که دیدم استاد گرام یک ایمل فرستاده با محتوایی چون" دریافت شد "
نه سلامی نه علیکی خیلی عجله ای فک کنم تایپ کرده که دریافت شد فک میکنم یه چی هست اینا بهم نمیگن حل نکنم شاید وسط جنگ هستیم من متوجه نیستم:|
  • asra ツ..
جانان ِمن
میدانی ...
دیشب میگفتند اینها همگی شعرند... !!!
شعر هایی از نوع سپید یا نو
اما ....
من که شعر نمی گویم !!!!
حالا جنسشان سپید باشد یا نو
اصلا سپید و نو یعنی چه ؟
میدانی جانانِ من
من که نمی دانم شعر یعنی چه ..!
اما میدانم وقتی ...
وقتی نیستی
کلمات از تو برایم میگوبند حالا سپید باشند یا....


+ شکوفه انار

  • asra ツ..