وقتایی که بی حوصله میشم میرم سراغ نقاشی و یا نوشتن ، نوشتن هایی که بعدش زیرش یه امضاء به اسم شکوفه انار میخوره ، نوشته هایی از جنس ... که حیف کاغذ هایی که صرف بازی با کلمات و جملاتی میشن که هیچ ارزشی ندارن در کل هیچ معنایی شاید نداشته باشن و با خوندشون بیشتر افرادبگن اینم دلش خوشه ها .....
اما بعد یه هفته نوشتن و چهار روز که صرف نقاشی و طراحی شد تنها به یه درد خوردن که برم باغ یه آتیش درس کنم در هوای ابری یه نگا به نقاشی که چهار روز صرف کشیدنش کرده بودم بندازم بگم قشنگه ولی... و به همراه همه نوشته ها بندازم تو آتش و با گرمای این نوشته ها و این نقاشی که واقعا هم قشنگ شده بود دستامو گرم کنم گرمایی که واقعا حرفها برای گفتن داشتن گرمایی که از خستگی شعله میگرفت :)
+و این دوتا پست پایین تنها نوشته هایی بودن که از اون چند صفحه یادم موندن :)