نمیدونم داشتم به چی فکر میکردم .... اما یه لحظه چشمم افتاد به اون مرد ی که معلوله و کنار پیاده رو کاغذ دستمالی میفروشه و از هر عابر پیاده ای که از جلوش رد میشه میگه یه بسته بخرین .... داشتم فکر میکردم که راهمو عوض کنم که شاید بهش برخورد نکنم که بگه بخر و منم بی تفاوت سرمو بندازم پایین رد بشم و بعدا تو دلم خودمو فحش بدم که نمیمردی که یدونه بخری .... در این جرو بحث با خودم بودم که یک مردی با این پیر مرد بر خورد کرد و همه وسایل این پیر مرد افتاد زمین مرد همه وسایل رو جمع کرد و داد به پیره مرده و یه بسته کاغذ دستمالی هم با کلی معذرت خواهی از این پیر مرده گرفت حتی مابقی پولشم نگرفت .
+ یعنی اگه یه روزی همچین اتفاقی برای مابیفته چند نفرمون همچین کاری میکنم، یعنی اصلا همچین کاری میکنیم ؟!!