دلツ

دلツ

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند.
:)

لوگوي وبلاگ دل

وقتی به خودم اومدم که توی پارک روی صندلی نشسته بودم و دستاموزده بودم زیر بغلم و زول زده بودم به سنگ فرش های پارک ... وقتی نگاهم رو از سنگ فرش ها برداشتم متوجه دخترک بغل دستم شدم ...و خیره به سنگ فرش ها بود وقتی که خوب دقت کردم از همان چشمان زول زده به سنگ فرش ها اشک هاش جاری بود (کسی چه میدونه شاید حال و هوای چشمهاش طوفانی بود، اما ...)

-- ازش پرسیدم خوبی؟

متوجه من شد و اشک هاش رو با پشت دست هایش  کنار زد و لبخندی بهم زد :)..... نا خود آگاه دستش رو گرفتم توی دست هام ، چقدر سرمای دست هاش ، یخ زدگی دست هاش ،شبیه بود ... شبیه دست های ...(این دست ها حتی شعور گرم شدن رو هم ندارن ،همیشه خدا یخ زده اند )... باز زول زد به زمین و گفت : فقط دلم میخواد حرف بزنم همین ، اما ...!

-- گفتم اما چی؟؟!!

می ترسم حرف هام تکراری بشه ، حرف زدنم تکراری بشه ، حتی حرفام شنیده نشه ...شنیده بشن و نادیده گرفته بشن ... حرف بزنم و قضاوت بشم :)

بعضی وقت ها بعد حرف زدن یه لبخند میخوام برای ادامه زندگی اما....

-- گفتم اما چی؟؟!!

اما میگن بعضی وقت ها حرف نزدن بهتر از حرف زدنه !!!

اما این بعضی وقت ها .... این بعضی وقت ها ...

-- این بعضی وقت ها چی؟؟!!

برای این بعضی وقت ها فقط یه لبخند زد :)

باز نگاهش رو دزدید و زول زد به زمین و گفت: همیشه دوست داشتم فراموش بشم اما ...همیشه از فراموش شدن ترسیدم .

این بار من هم زول زدم به زمین ... بعد چند دقیقه مکث برگشتم بگم دستات چقدر سرده !!!.. چقدر حرفات شبیه منه !!!

اما ... من که هیچ وقت گریه نمی کنم !!

 این دخترک کی رفته بود ؟؟!!


+ببخشید اگه طولانی شد از پست های طولانی زیاد خوشم نمیاد اما ....

اما باید می نوشتم :)

  • asra ツ..

نظرات  (۲۵)

طولانی نبود ...
خوبی خودت الان؟ :)
گویم که:
طولانی هم نبوده باشه خوب نبوده و یه متن بی معنی رو خوندین :)
به قول یه آشنا  اِی  :)
  • حُــســنــا :)
  • سَـــلام لطفا به منم سر بزنین...ممنون^ـ^
    گویم که:
    سلام :)
    مکس تون و رفتن اون دختر من رو یاد داستان اصحاب کهف انداخت!!
    گویم که:
    چرا ؟؟!!
    یعنی بهتره بگم چطور؟؟
    البته خواستین بگین :)
    بی معنی هم نبود اصلا ...
    فقط آدم نمیدونه راجع به بعضی نوشته ها چی بگه ...
    واسه همینه سکوت میکنه.
    نبینم ناراحت باشیا :)
    گویم که:
    باشه آباجی :)
    چه مکسی بوده که نفهمیدید طرف رفته!
    برا همین میگم شبیه داستان اصحاب کهف هست
    شما احتمالا خوابتون برده، مکس نبوده!
    گویم که:
    اها
    نه خوابم نبرده بود حرفاش و خودش خیلی شبیه یه نفر بود  با یه تفاوت :)
    و این که بعضی و قتا آدما طوری تو فکر فرو میرن که اصلا اینگار زمان با همه آدماش براش متوقف شدن حالا نمیدونم چند نفر این حال رو تجربه کردن :)
    مکس؟
    مکث؟ :/
    گویم که:
    حله حله :دی
    میدونی که اینا اشتباه تایپی هستن : دی
    راستی تیک خصوصی اون یکی کامنتو نذاشته بودی اما من حواسم بود تایید نکردم : دی
    تشکر نمی خواد :|
    اما و اگر ها بی پایانند ... :)
    گویم که:
    بله :)
    گریه کن...گریه قشنگه!
    :))))
    ترشی نخوری شااااید... البته شایدا... :)))
    گویم که:
    اگه گریه کنم کاری میکنم تو هم گریه کنی :|
    راستی سمنو تازگی ها خوردی :)))
    نه پیاز میخورم ترشی ممنون میل ندارم : دی
    :|
    من حرفی ندارم!
    گویم که:
    چرا ؟ چگونه؟برای چی؟؟:|

    به این میگین طولانی..؟!
    بچه طولانی هم نبود..! :|
    گویم که:
    یعنی من میگم طولانیه یعنی طولانی دیگه چرا تو این همه کلمه ، جمله گیر دادین به این که نوشتم طولانیه هان ؟؟!!
    هر چی میگم برعکشو میگن عه ، عمو هم عمو های قدیم :|
    سلااااام من آمده ام وای وای من آمده ام :)))) 
    ببین من به این حرفا و اون دختره اینا کار ندارم،لبخنده تلخم که میدونی حکمش اعدامه :| 
    خوب باش :| آیم بی اعصاب :|
    خوش اومدم خوش اومدم :))))))
    گویم که:
    سلاااااام ... خوش اومدی .... این جور که معلومه کلی گند زدی اومدی :|
    کجا لبخند تلخ زدم آخه :(
    این روزها انتظار خوب بودن انتظار زیادیه :( عای عم بی حوصله :(
    باشه بابا خوش اومدی چه خودشم تحویل میگیره عجبا O_o
    سلام 
    خوبه گریه مگه نه طعمش چی؟خیلی تلخه
    گویم که:
    والا هنو تجربه نکردم :|
    تجربه کنم حتما میام میگم :|
    فک کنم شیرین باشه طعمش :)
  • آریانا م.ف
  • واقعی بود این ؟
    عصابم خورد شد. اوف. میدونی خیلی خوب حسو میرسونی. 
    طولانی هم نبود که تا اومدم بخونمش تموم شد زود.
    اون دختر خیلی واسم اشنا بود خیلی
    گویم که:
    نه بابا کجا واقعی بود آریانا از تخیلاتم یه چی کَندم نوشتم :)))
    ببخشید که اعصابتو خورد کردم :(
    اون دختره برام منم خیلی آشنا بود :)
    بقیه داستانو دادم دست چاپ قراره چاپ بشه : دی
  • هیات تحریریه
  • اینجور موقع ها مکث کردن هم کاریه
    گویم که:
    بعضی وقت ها باید مکث کرد حتی اگه طولانی بشه :)
  • محسن رحمانی
  • :ا O_o
    گویم که:
    هوم؟؟:|
    طولانی نبود:)
    ایشالا ک همیشه خوب باشین.....:)

    یاعلی 
    گویم که:
    ممنون ماه بانو :)
    من خوبم این داستانه کلا واقعی نبود که دوستان فکر میکنن واقعی بوده  :)
    چرا ...
    1- چون متنِ طولانی نبود D:
    2-داستانهِ هم واقعی نبود D:
    بقیشم بعدا میگم ...
    [آیکون بق بقو که در حال فرار از وبلاگ اسراءD:]
    گویم که:
    ای وای یادم رفت بگم دم در وبلاگ تله گذاشته بودم ها پات گیر کرد بهش :)))
    اشکال نداره خوب میشی : دی
    تجربه گریه نداری؟؟!!!
    بعد میگی عای عم مظلوم؟؟!!!!
    اصن یو آر دختر؟؟!!!
    اصن داریم دختر گریه نکرده؟؟!!! میشه؟؟ o_O
    گویم که:
    یس یس عای عم مظلوم :(
    NOoOعای عم پسر :))
    شده دیگه چشات چی شده ؟؟:))
  • محسن رحمانی
  • سمنو فروشی دارید:دی خخخخخخخخخخ
    گویم که:
    نه بابا یه کاسه سمنو داریم نمی دونیم بدیم به گندمی یا نه :))))
    اسرا تو هنو منو نشناختی...من اصن از دَر نمیومدم که بخوام از در برم بیرون :))))
    یادت نیس من روحم ... از دیوارم رد میشمD:
    گویم که:
    تو اگه روحی اون روز چرا از وصیت نامه حرف زدی هان ؟؟ نه بگو دیگه ؟؟ سواله الا:|
    جدی پسته الکی بود؟ :l تازه من میخواستم دعوات کنم تو این سرما چرا پارک رفتی  :))))))
    گویم که:
    اره دیگه از خودم نوشتم نکنه انتظار داشتین تو این سرما برم پارک :|
    هر چند من دیونه ام زد به سرم رفتم رفتم :|
    حالا تو به خود مثلث باش:|
    ببین من که الان پشت لپ تابمم ولی روحم میاد وبلاگ تو ... منم بهش سفارش میکنم چی بگه :))))
    گویم که:
    ببین بق بقو روح هم روح های قدیم نمی دونستن تکنولوژی چیه :|
    اما از قدیم گفتم روح اومد بگو بسم الله : دی
    الان رفتی یا هستی ؟؟:))

    هستم:|
    گویم که:
    :))) باش
    بق بقو خدا بگم تو امتحانا قبولت کنه :))))
    رفتی پارک به منم بگو :))) تنها نریا منم میخوام بیام :| گفته باشم :|
    گویم که:
    هوم ؟؟ تو رو با خودم ببرم!!O_o
    عمرا فکرشو از سرت بیرون کن :|

    منم میااااااااام [آیکون گریه زاری]
    گویم که:
    نخیر :|

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">