بابا بزرگ : دوباره کی میری مدرسه ؟؟ (منظورش از مدرسه دانشگاه )
من : نمیدونم هر وقت حوصلم بکشه
بابا بزرگ : دختر آخه تو چرا این طوری هستی ؟
من : چطوریم مگه بابا بزرگ ؟
بابا بزرگ : همین طوری دیگه ... معلماتون آقان یا خانوم(منظورش از معلم استاده )
من : نه همشون مرده بابا بزرگ
بابا بزرگ : قوربونت برم بخون ،بخون تا دستت بره توجیبت محتاج کسی نباشی
من : ای بابا ، بابا بزرگ دلت خوشه ها کار کجا بود آخه !!
بابا بزرگ : باشه تو بخون حداقل که سواد دار میشی مثل ما نمیشی
من : باشه بابا بزرگ اصلا میشم علامه دهر خوبه؟؟
بابا بزرگ : میری مدرسه مواظب خودت باش چیزیم لازم داشتی فقط به خودم بگو ... فقط باز کی میری ؟؟ بری باز من تنها میمونم
من : باشه بابا بزرگ به خاطر تو هم شده نمیرم دانشگاه خوبه ؟؟
بابا بزرگ: نه برو معلمات عصبانی میشن نری ... راستی معلمات که برات عصبانی نمیشن ؟؟
من : نه بابا بزرگ مگه جرأت دارن !! : دی
بابا بزرگ : پاشو حالا برو یه چایی ،میوه ای بیارم بخوریم حوصلمون بیاد سر جاش .
+ یعنی دم همه بابا بزرگا گرم البته دم مامان بزرگام گرم :)