+ برا چی همیشه بیداری ...ساعت 3-4 صبح میخوابی؟
_ خب خوابم نمیاد... وگرنه دلم میخواد بخوابم.
+ خب خوابت نمیاد پاشو خودتو با کار مشغول کن تا خسته شی خوابت ببره
_ این کارم کردم فایده نداشت .
+ خب برا چی خوابت نمیبره ... چرا همش داری سقفو نگا میکنی مگه تو سقف چیه؟
- نمیدونم دارم فک میکنم ... به این که الان حاله ...آینده گذشته است که همیشه میخواستیم بدونیم چی میشه ... که چیزی نشد که هیچ کلیم مزخرفه و حال گیر تر ... با این تفاسیر دلم نمیخواد بدونم آینده چی میشه ... اگه بشه زمانو نگه داشت خوب میشد :).... و سقف هم برا خودش لابد آینده و حال و گذشته داره ...برا خودش آرزو هایی داره ... برا همین میشینیم شبا با این سقفه در مورد گذشته آینده حرف میزنیم به بدبختیامون فک میکنیم آخه سقفا میفهمن ... و همیشه هم به نتیجه نرسیده خوابمون میبره :)
+ همیشه فک میکردم دیونه ای اما دیگه الان دارم مطمئن میشم تو دیونه ای ... فقط این افکارتو به کسی نگو بقیه هم فک میکنن دیونه ای بهت میخندن
_ شاید گفتم آخه من بعضی وقتا بلند بلند فکر میکنم ...در کل من سقف رو دوس دارم بیشتر شبیه همیم :)
البته این ک شوخی بود ; ) ولی همه ی آدمای دور و اطرافمون توان درک احساسات ما رو ندارن ُ گاهی خیلی زود و بد قضاوتمون میکنن ...