از اونجایی که تو ایران زندگی میکنیم وقتی میری دکتر پول ویزیتش سر به فلک میکشه و تا ته جیباتو نچلونن دست بردار نیستن اما وقتی نوبت به ویزیت دکتر میرسه سه نفرو باهم راهی اتاق معاینه دکتر میکنن:|....آونم به خاطر این که به مریضا احترام میزارن :|
خلاصه ما که راهی اتاق معاینه شدیم همراه ما هم یک پیر مرد را هم راهی اتاق معاینه نموند از آنجایی که من دلی بسیار رئوف دارم اصلا من همچین آدم خوبیم (مثلا خواستم آخرین نفر باشم )گفتم پدر جان شما بشین تا معاینه شوی:|.... این پدرجان پیر هم از آن حرف گوش کن ها بود :| و نشست و درد هایش را ردیف کرد :|
دکتر: پدرجان چی شده؟ کجاتون درد میکنه؟
پیر مرده: آقای دکتر نگو که خیلی درد دارم هر چی به بچه هام گفتم منو بیارن دکتر نیاوردن که نیاوردن آخر سر خودم اومدم
دکتر:لابد کار داشتن بچه هات:)... حالا کجات درد میکنه پدرجان؟
پیر مرد : آقای دکتر پام خیلی درد میکنه نمی تونم حتی یک کیلومتر راه برم.
دکتر: O_o
من: O_o
پیره مرده : :|
یه کیلومتر اخه :))))