مامان بزرگم یه همسایه دیوار به دیوار داره که 10 سال بود بچه دار نمیشدن بعد 10 سال سه قلو شد بچه هاشون یه دختر دو تا پسر ... زنه وقتی خسته میشه ناله میکنه انگار نه انگار که برا داشتن یکیشون چقدر به خدا التماس میکرد ... اون روز که نشسته بودم حیاط خونه مامان بزرگ بچه ها داشتن بازی میکردن قرار شد اول خاله بازی کنن بعدش پلیس بازی اونم به شرطی خاله بازی میکنن که دختره بشه دزد، پسرا بشن پلیس ...وقتی داشتن خاله بازی میکردن پسرا حوصلشو سر میرفت و دختره خونشونو میکرد تو شیشه که باید درست نقشاتونو بازی کنین و وگرنه پلیس بازی نمیکنیم و یکی از پسرام که شده بود خواهر دختره و یکیشونم بچه خواهرش نمی تونستن درس نقشاشونو بازی کنن و دیگه داشت اشک پسرا در میومد که مادرشون پادر میانی کرد خیلی دلم میخواست به دختره بگم سخت نگیر دختر جان بعد چند سال زندگی نقش های رنگا رنگی میده بهتون که خیلی بهتر از نقش خودتون بازی میکنین و حتی نقش خودتونم یادتون میره ... بس تا میتونین نقش خودتونو بازی کنین که بعد ها دلتون برا این روزا تنگ میشه
+ به نظرم بچه ها باید از بچگی بازی شطرنج و با پازل یاد بگیرن که بعدا تو شطرنج زندگی کیش و مات نشن و هر جای زندگیم به هم ریخت بتونن درست بچیننش
+ چقدر جالبه وقتی فهمیدم پروفایل میشه هویت آدما :)
+ به نظرم بچه ها باید از بچگی بازی شطرنج و با پازل یاد بگیرن که بعدا تو شطرنج زندگی کیش و مات نشن و هر جای زندگیم به هم ریخت بتونن درست بچیننش
+ چقدر جالبه وقتی فهمیدم پروفایل میشه هویت آدما :)
و همش دلم میسوزه ب حال بچه های این دوره زمونه با آیپد ُ تبلت !!!
چی میفهمن اینا از دوران بچگی ؟!
تهشم هیچی نـمیشن ×