بعضی خواب ها آنقدر که جان تو را در خواب میگیرند آنقدر که تو را به اندازه سالها سالها زجرکش کرده اند و آنقدر تلخو تلخو تلخ که وقتی هم بیدار میشوی انگار روی دلت یک بار غم نشسته است که فقط دلت میخواست پشت خانه تان دریا بود تا بلند شوی بروی بنشینی جلویش و مثل خوابت زار زار گریه کنی بلکه روح واقعا به بدن برگردد و بتوانی بگویی خواب بود...
+ یعنی واقعا حرف دلم بود نمی دونستم چطوری کلماتش رو کنار هم بچینم که بلاخره یکی پیدا شد کلمات حرف دلِ خوابمو کنار هم چید :)
+ از وب بهار نارنج بیست و دو