اولا تو بلاگفا بود ... از وبش از نوشته هاش خوشم میومد یه آرامشی بین تک تک کلماتش جملاتش موج می زد ... همه این کلمات ،جملات، واژها رو زیرو رو میکردم برای آرامش بیشتر مثل کسی که گل توی دستش رو بو میکنه سیر نمیشه و از اعماق وجودش عطر گل رو میده به ریه هاش نوشته های این مهر بانو هم همین کار رو میکرد و میکنه :)
تا این که از خاموشی در اومدم و کامنت گذاشتم بعد چند مذت فهمیدم که بود نبود کامنتام براش مهم نیس و دوستایی برا خودش داره و رفت و آمد میکنه باهاشون و باز شدم همون خواننده خاموش وبش ... تا این که روزگار چرخید و چرخید و بلاگفا نابود شد و اومدم بیان ... کسی رو نمیشناختم یه روز اومدم دیدم بله این مهر بانوی ما برام کامنت گذاشته و از این که منو پیدا کرده خوشحاله:)... و نمیدونم از غربت زیادی تو بیان از پیدا کردنم خوشحال بود یا واقعا خوشحال بود ... و من با این مهر بانو شدیم دوست ،دوستی که خیلی دلم میخواست یکی مثلشو داشته باشم چون نایابه دوستایی مثل مهر بانوی من ... و باز روزگار چرخید و چرخید و این دو دوس هم چنان دوست بودن تا این که یه روز روزگار برعکس چرخید و این دو دوست از هم دلخور شدن هر چند اون روز خیلی دلم شکست اما این مهر بانوی من به قول رویا خیلی مهربون تر از این حرفا بود که بخوام باهاش قهر کنم :) ... و از این مهر بانو میخوام که باشه ... نه به خاطر آرامش بین کلماتش بلکه به خاطر خودش و خودم ... هر بار که کلمه دوست جانش رو میشنوم قند دلم آب میشه :)
این مهر بانوی من خیلی خیلی مهربونه :)
تا این که از خاموشی در اومدم و کامنت گذاشتم بعد چند مذت فهمیدم که بود نبود کامنتام براش مهم نیس و دوستایی برا خودش داره و رفت و آمد میکنه باهاشون و باز شدم همون خواننده خاموش وبش ... تا این که روزگار چرخید و چرخید و بلاگفا نابود شد و اومدم بیان ... کسی رو نمیشناختم یه روز اومدم دیدم بله این مهر بانوی ما برام کامنت گذاشته و از این که منو پیدا کرده خوشحاله:)... و نمیدونم از غربت زیادی تو بیان از پیدا کردنم خوشحال بود یا واقعا خوشحال بود ... و من با این مهر بانو شدیم دوست ،دوستی که خیلی دلم میخواست یکی مثلشو داشته باشم چون نایابه دوستایی مثل مهر بانوی من ... و باز روزگار چرخید و چرخید و این دو دوس هم چنان دوست بودن تا این که یه روز روزگار برعکس چرخید و این دو دوست از هم دلخور شدن هر چند اون روز خیلی دلم شکست اما این مهر بانوی من به قول رویا خیلی مهربون تر از این حرفا بود که بخوام باهاش قهر کنم :) ... و از این مهر بانو میخوام که باشه ... نه به خاطر آرامش بین کلماتش بلکه به خاطر خودش و خودم ... هر بار که کلمه دوست جانش رو میشنوم قند دلم آب میشه :)
این مهر بانوی من خیلی خیلی مهربونه :)