یه روز اومدیم با عجله کارامونو راست و ریست کنیم که یک دفعه مادر جان گفتن سماور رو روشن کن چایی بخوریم منم گفتم کار دارم خودتون روشن کنین که صد تا دلیل آوردن برای این که من دارم طفره میرم :|... و بنده هم همچین دختر خوبیم که اطاعت امر کرده و رفته سماور را روشن کنم که دیدم آب نداره بعد یه نگاه به پارچ کنارش انداختم دیدم پره آبه گفتم که اسراف نشه چون کمبود آب داریم تو مملکت همون آب رو ریختم تو سماور و آمده و مشغول کار خود شدم :|... تا این که چایی را آوردند تا نوش جان کنند که یک دفعه داد همه در اومد و من احضار شدم که این چیه بنده یه قلپ خوردم دیدم نه مقدار نمکش از مقدار نمک دریاچه ارومیه زیاده:|... وقتی که مادر محترم از بنده جویای آب سماور شد با سر بلندی هر چه تمام گفتم آب پارچ بود که مادر محترم فرموند آب جز یک آب نمک غلیظ چیزی نبود :|... و همچنان مورد عنایت و مهربانی از سوی چشمان نازنین خانواده قرار گرفتم که تا در پشتی افق را هم میدیدم :|
+ پارچ آب رو پر از آب نمک میکنین بگین خب :|
گویم که:
اول نگو که دلم کبابه:(
گویم که:
پرسش تو مرام ما نیس:|
گویم که:
این یعنی حال نداشتم پستت رو بخونم ... زهی خیال باطل
:|
گویم که:
والا تو بنگاهی سر کوچه ما یه قایقی هس مال خانوم دکتره باهاش میرفته مطب میومده ... فک کنم این برای رفتن به افق بهتر باشه :)))
حالا شما به سهراب بگو یه خوبشو داش برام جمع و جور کنه پلیز:دی
گویم که:
من دست به تو نزدم شر نگو :|
گویم که:
ماشینا؟
بنده خدا
نو آندرستن:|
گویم که:
چایی نمک که برا سلامتی خوبه :|
گویم که:
:|
اسید؟ تو پارچ؟
خدایا اینا کین بعدا میگن داعش بده :|
گویم که:
بیا برا میکروب های بدنت گذاشتم کناریه لیوان:|
گویم که:
تو خود منشا میکروبی باید ضد عفونیت کنم :|
تو هم تنبل جامعه مثل تنبل درختی :)))
نه پ چایی شیرین :|
گویم که:
تنبل خپلو درختی:|
گویم که:
:))))
ببین سرچ کن تنبل درختی متوجه منظورم میشی :)))))))))))))))))))))))))))
گویم که:
:))))))
تازه دو هزاریت افتاد تنبل درختی چیه؟:)))))
گویم که:
چی شده؟:|
رویا تو رو میگه ها پلاس بخ بخ درختی:))))))))))))))
گویم که:
ولی میشناستت درختی:))))
گویم که:
سلام
شما کدوم زهرایی؟؟؟
این کلا بچه پلاسیه:/
یاد زهرایی که قبلا میشناختم انداختی:(
گویم که:
چی شده؟
زهرا بادمجون خودمونه؟
اون خودکارو بده من چشاشو در بیارم بی معرفت:(
گویم که:
:))))
نه فک نکنم بدتر از تو باشه تو دنیا:))
گویم که:
تو هم کنکور داری خیر سرمون اطراق کردی اینجا:|
گویم که:
کجاش خاطره اس الانم بهم میخندن:(((
+ هوم نمیدونم فک کنم اینو نگه داشتن واس دکور:)))
گویم که:
نگرو بانو خرابکاری برا یه لحظمه :))
همه چی آرومه ولی ما.... :)))
گویم که:
میگم بیا بندازیمش تو گونی بفروشیمش به سهراب هوم؟ نظرت؟:|
گویم که:
بس فردا جلو در باش گونی به دست:|
گویم که:
نه کاری نداره که من صداش میکنم تو بندازش تو گوبی:|
گویم که:
برو درساتو بخون:|
گویم که:
ببین آبان دخت منظورش از حس شیشه ای همون پلاس بودنشه :|
گویم که:
شاید میخونه و داره نقشه میکشه کسی چه میدونه:|
گویم که:
ای بابا سنگ پامون دیگه روش نمیشه بیاد :|