چشم تو در چشمم و این حال تماشایی و باران بزند وای
حدس تو از حسم و این حس معمایی و باران بزند وای
عطر نم و شرم کم و صوت تو در هر قدم و لرزش دستم
دست تو در دستم و رسوایی و باران بزند وای وای وای
ای وای چه حالی چه هوایی چه عبوری
ای وای چه احساس خدایی چه حضوری
من با تو و تو با من و پایان جدایی
ای وای چه رویایی چه حالی چه سروری
جان که هستم ز تو
جان که هستی ز من
جان که مستم ز تو
جان که مستی ز من
جانِ من از آن تو
جانِ تو درمان من
جانِ من و جان تو
جانِ تو و جان من
چشم تو در چشمم و این حال تماشایی و باران بزند وای
حدس تو از حسم و این حس معمایی و باران بزند وای