فکر کنم یادتون باشه که من یه آباجی دارم ... و یادتون باشه که آباجی من همون رویا خپله... حالا اگه اینو یادتون باشه بس لابد یادتونم هست که من چقدر دلم میخواست کتاب کادو بگیرم ... اگه همه اینا رو یادتون باشه باید بگم که من بلخره کتاب کادو گرفتم اونم از رویا خپل اونم شبی که خپل بهم گفت که برام کادو گرفته و من شب با این فکر به خواب رفتم که چرا وقتی میدونن دوس دارم کتاب کادو بگیرم برام چیزای دیگه میخرن؟ اما صبحش فهمیدم که کادوم کتابه و صد البته در پوست خود نمیگنجیدم ^_^... کتابی که کادو گرفتم اسمش هست "جزء از کل به قلم استیو تولتز " درسته حجمش زیاده اما من هر شب از خوندنش لذت میبرم و از راوی داستان یا همون مارتین یک جورایی خوشم میاد در واقع میشه اسمش رو گذاشت هم زاد پنداری حالا دیگ چرا ؟!! بماند، به شما ها چه؟!!!.... از این به بعد اگه حوصله ام کشید میخوام جاهایی که خوشم میاد رو اینجا بزارم خواستین بخونین نخواستین سوت بزنین:|... این شما و این هم قسمتی
" (نگران نباش) یا (همه چیز درست میشه) که نه تنها غیر کاربردیه بلکه به شکل وحشتناکی زجر آور هستند، جوری که باید صبر کنی تا کسی که این حرف رو به تو زده بیماری لا علاجی بگیرد تا بتوانی با لذت تمام جمله ی خودش را به خودش تحویل بدهی."