من که همین الان نشسته ام و دارم کار خودمو میکنم معده ام و تمام اجزایی که از گرسنگی رنج میبرن با آه و ناله داره میگن اسرا باور کن گشنمونه پاشو یه کته بزار بعد یه سیب زمینی سرخ کن یکمم چرخ کرده بزن با کوجه بیار بخوریم ، مردیم بابا دیگه نای نداریم ... اما از این طرف یه ندایی تو سرم میپچه میگه خفه شین بابا کی حوصله داره بعدشم حوصله کشید میدونی چقدر باید بری بیای تا غذا آماده شه؟!!... و من در این وسط نشسته ام و دارم به حرفاشون گوش میدم و نمیدونم چرا شدیدا حرفای ندای تو سرم به دلم میشینه:|
نمیدونم الان که حتی حال راه رفتن ندارم از گرسنگیه یا بدنم داره مقاومت میکنه و ارور میده:|
نمیدونم الان که حتی حال راه رفتن ندارم از گرسنگیه یا بدنم داره مقاومت میکنه و ارور میده:|