هنوز گرمای تابستان به رگ های بدن مبارکمان رسوخ نکرده بود که گفتن پاییز رسید و دو سه روز را با پاییز زندگی نکرده زمستان را با خود آورده و از دیشب یکسر باران است که میبارد و هوا به شدت سرد و از همان طوری هایی که هاااا میکنی هوا، قشنگ معلوم میشود ... دلمان یک عدد لحاف و یک عدد بخاری میخواهد که لحاف را تا گلو بکشی و یه وولی سر جایت بخوری و با گرمای شیرین بخاری به خواب بری و در این حد بچه قانعی هستم :|