دیشب به جای گوسفند گرگای زندیگی رو شمردم تا شاید خواب به این چشما بیاد اما دریغ از این که با شمارش هر گرگ رشته افکارمو میدریدن :)
دیشب به جای گوسفند گرگای زندیگی رو شمردم تا شاید خواب به این چشما بیاد اما دریغ از این که با شمارش هر گرگ رشته افکارمو میدریدن :)
بعضی وقتا وقتی میخوابین و در اعماق خواب ناز هستین یه لحظه انگار که از بلندی پرت کردن و یدفعه از خواب میپرین درست مثل تیک دست یا چشم که یه لحظه ای میپرن اما با این تفاوت که این بار کل بدن یه جا میپره که انگار شکی بهش وارد شده باشه ... دیگه نمیدونم تا چه حد اینو مردم تجربه میکنن اما برای من که بعضی مواقع هر روز و یا یک روز در میان اتفاق میفته اون هم موقعی که بعد یک ساعت درگیر بودن که خواب بیاد و تازه به خواب رفتم و یا نصف شب که دیگه بعدش هر کاری میکنم بخوابم نمیشه و یا اگر هم بخوابم اینگار یک جورایی بیدارم ... داشتم توی نت میگشتم که علتش رو یافتم ... نوشته بود که در این جور مواقع وقتی خوابیدین مغز احساس میکنه که خواب شما بیش از حد سنگین شده و احساس میکنه که این خواب سنگین ممکنه باعث مرگتون بشه و بهتون شک وارد میکنه ... و این شک باعث میشه شما از خواب بپرین :|... الان سوال من از مغزم اینه که ...آیا تو در حدی بیشعور هستی که نمیتونی بفهمی من تازه خوابیدم و هنوز خوابم سنگین نشده ؟...آیا تو در حدی بیشعور هستی که نمیتونی بفهمی که من اگه بیدار شم نمیتونم بخوابم و تا صبح هی یک در میان بیدار میشم؟...آیا تو اینقده بیشعوری که نمیتونی بفهمی که من دلم نمیخواد بهم شک وارد کنی؟... مغز هم اینقدر نفهم؟ اینقدر بیشعور؟
+ تو خوابم نمیتونیم راحت باشیم و سرمونو زمین بزارین :|
ذوقی که در باز کردن سوقاتی هست آن هم سوقاتی مشهد در هیچ چیز دیگری نیست ...آیا کسی هست که همچو من از داشتن چنین سوقاتی هایی آن هم در این لحظه طوری ذوق کند که بخواهد ذوق مرگ بشود
+ حالا بعدا حرف میزنم از سوقاتیام ..... وااااااااااااااااااااای ^_^
+ دختر خانوم
_بله؟
+یه لحظه بیا اینجا
_ بله بفرمایین کاری داشتین؟
+ اسمت چیه؟
_(تو دلم: به تو چه)اسرا
+اسرا خانوم موهات مال خودته ؟ طبیعیه؟
_ بله:|
+ شهرزاد نگاه میکنی؟
_تا قسمت اول دیدم ... چطور؟ قسمت دومشو میخوایین بدین نگاه کنم؟:|
+ خیلی شبیه شهرزادی فقط یه کلاه هم بزاری دیگه مو نمیزنی
_:|||||
*(حضار واقع در شعاع چند کیلومتری هم تایید کردن که شبیه شهرزادم
++ و این گونه شد که من شبیه شهرزاد شدم ...آخه من کجا شهر زاد کجا:|
مسلما همه از این که به عروسی دعوت میشن خوشحال میشن و من از این خوشحالی مستثنا هستم فکر کنم چون به هیچ وجه من الوجوهی از شلوغی خوشمان نمی آید و بد تر از اون این که الان دارم فکر میکنم فردا این موقع با سر دردبعد عروسی دقیقا چیکار کنم؟!!!