دلツ

دلツ

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند.
:)

لوگوي وبلاگ دل

الان این قسمت از مغزم مشغوله که منی که نهار نخوردم و طبیعتا شام هم نخوردم میتونم فردا صبح زنده از خواب بیدار بشم یا نه؟!!! شاید هم قبل این که به خودم زحمت بدم بیدار بشم روحم از تن جدا شده و داره داخل یخچالو میگرده چیزی پیدا کنه و هی به جسم بی جونم فحش نثار میکنه ...و صد البته اینا در حد حدس و گمانه و دیگر هیچ.

  • asra ツ..
من که همین الان نشسته ام و دارم کار خودمو میکنم معده ام و تمام اجزایی که از گرسنگی رنج میبرن با آه و ناله داره میگن اسرا باور کن گشنمونه پاشو  یه کته بزار بعد یه سیب زمینی سرخ کن یکمم چرخ کرده بزن با کوجه بیار بخوریم ، مردیم بابا دیگه نای نداریم ... اما از این طرف یه ندایی تو سرم میپچه میگه خفه شین بابا کی حوصله داره بعدشم حوصله کشید میدونی چقدر باید بری بیای تا غذا آماده شه؟!!... و من در این وسط نشسته ام و دارم به حرفاشون گوش میدم و نمیدونم چرا شدیدا حرفای ندای تو سرم  به دلم میشینه:|
نمیدونم الان که حتی حال راه رفتن ندارم از گرسنگیه یا بدنم داره مقاومت میکنه و ارور میده:|
  • asra ツ..

و اینک لعنت خدا بر این چند برنامه از جمله ورد که زیاد هنگ میکند و spss وgissکه برنامه های سنگینی هستند و باعث هنگ وردمیشن... و من عجیب خسته ام و خوابم میاد:(


+هر چند خوابه سرابی بیش نیست الکی گولم میزنه و نصف شب همچو یک جغد سقف را سیر میکنم:|

  • asra ツ..

+ میدونی مشکل تو چیه؟

_ نه چیه؟

+ یه جورایی با خودتم لجی وقتی میگی این کار باید بشه یعنی باید بشه... حتی اگه بخوای یه کوه رو از اور جاده بِکنی بیاری بزاری این ور جاده این کارو میکنی

_ چه خوب !!!خودم از این خصوصیتم خبر نداشتم:)

  • asra ツ..

فکر کنم یادتون باشه که من یه آباجی دارم ... و یادتون باشه که آباجی من همون رویا خپله... حالا اگه اینو یادتون باشه بس لابد یادتونم هست که من چقدر دلم میخواست کتاب کادو بگیرم ... اگه همه اینا رو یادتون باشه باید بگم که من بلخره کتاب کادو گرفتم اونم از رویا خپل اونم شبی که خپل بهم گفت که برام کادو گرفته و من شب با این فکر به خواب رفتم که چرا وقتی میدونن  دوس دارم کتاب کادو بگیرم برام چیزای دیگه میخرن؟ اما صبحش فهمیدم که کادوم کتابه و صد البته در پوست خود نمیگنجیدم ^_^... کتابی که کادو گرفتم اسمش هست "جزء از کل به قلم استیو تولتز " درسته حجمش زیاده اما من هر شب از خوندنش لذت میبرم و از راوی داستان یا همون مارتین یک جورایی خوشم میاد در واقع میشه اسمش رو گذاشت هم زاد پنداری حالا دیگ چرا ؟!! بماند، به شما ها چه؟!!!.... از این به بعد اگه حوصله ام کشید میخوام جاهایی که خوشم میاد رو اینجا بزارم خواستین بخونین نخواستین سوت بزنین:|... این شما و این هم قسمتی


" (نگران نباش) یا (همه چیز درست میشه) که نه تنها غیر کاربردیه بلکه به شکل وحشتناکی زجر آور هستند، جوری که باید صبر کنی تا کسی که این حرف رو به تو زده بیماری لا علاجی بگیرد تا بتوانی با لذت تمام جمله ی خودش را به خودش تحویل بدهی."

  • asra ツ..

+ ببخشین اقا این لباستون چند؟؟

_ قابلتون رو نداره 700 هزار تومن

+ چرا اینقدر ارزون ؟:|

_ چون جنسش خوب نیست

+ خدا خیرتون بده که باز میگین جنسش خوبه یانه میخواستم بخرما خوب شد گفتین : دی


  • asra ツ..

می کوشم غم هایم را غرق کنم اما بی شرف ها یاد گرفته اند شنا کنند (حسین پناهی)

هر چی فکر میکنم میبینم واقعا همین طوره مثلا همین دیشب هر کاری کردم غرقشون کنم به طور خیلی ماهرانه شنا میکردن و من در این بین غرق شدم:|



+ برای این جمله استکرشم هست:))

  • asra ツ..

اومدم بنویسم که حرف زیاد دارم اما مجالی برای گفتن نیست که چشمم به یکی از وب ها افتاد که نوشته بود" آن کسی که خواهر ندارد خیلی بی کس است "... دیدم ننویسم که آن کس که خواهر ندارد بی کس نیست بلکه خیلی خوشبخت هستش که به جای خواهر یه برادر داره که قد همه عالم هواشو داره ... وقتی کشتی هات غرق شده میاد اینقده نازتو میکشه که بلکه به زبون بیای و اعتراف کنی که چرا حوصله نداری و اگر مقاومت کنی با شکنجه ای به نام قلقلک میفته به جونت و در آخر سر بعد اعتراف گرفتن یه پس گردنی نثارت میکنه

اونی که خواهر نداره بی کس نیست بلکه یه برادری داره که وقتی چشات پر میشه تو چشات زل میزنه و انگار داره از چشات میخونه که چه خبره و تو نمی تونی مقاومت کنی و میزنی زیر گریه و اون تنها کسی میشه که... میشه محرم منی که میگن بی خواهری یعنی بی کسی ... یعنی کسی که رازهاتو باهاش شریکی ^_^

بی خواهری بی کسی نیست ... بی خواهری یعنی یه سنگ صبوری داری که مثل کوه پشتته


اینم بگم خیلیم بی خواهر نیستم یه خپلی دارم که درسته پر حاشیه است اما خب خواهر خودمه الان سه ساله خواهریم و اون کسی نیست جز رویا خپل:)))

  • asra ツ..
نمیدونم چرا وقتی میرم از عابر بانک پول بگیرم وقتی منتظر میشم تا نفراتی که توی نوبت هستن کارشون رو انجام بدن تا نوبت من برسه هی این کارت فلک زده رو میزنم رو دستم:|و اون روز که رفتم یه پسری حدودا 22 ساله با اون موهای سیخ سیخیش و با اون لباس هاییی که انگار خیاطش پارچه کم آورده بود و با اون کفش های ورنی پشت عابر بانک بود قبل از من هم یه آقای میان سنی بود که هردو در انتظار بودین تا این آغا پسر کارش تموم بشه ... اما این اغا پسر نمیدونم میخواست چی رو ثابت کنه که اینقدر محکم و تند تند و پشت سر هم به این دکمه ها ضربه میزد که اگه با چکش میزدی بهشون اینقده صدا نمیداد ... حالا این ها به کنار بر میگشت و با یک حالت طلبکارانه منو آن آقای میان سال رو ور انداز میکرد که انگار گناه کردیم منتظر ماندیم تا اقا کارش تموم بشه و در این زمان  من کارت رو محکم تر میکوبیدم به دستم و آقای میان سال هم کلافه دستی به موهاش میکشید و یه هوفی میکرد ... تا این که کار این اقا پسر تموم شد و کارتش را بیرون کشید و میخواست برود و اون اقای میان سال حرکت کرد که به پشت عابر بانک بره که باز پسره برگشت و کارت رو وارد دستگاه کرد یعنی دلم میخواست برم خفه اش کنم اما باز گفتم دخترم یکم آروم باش یکم صبور باش:|...که باز دکمه ها رو باد شکنجه گرفت و بعد کارتش را بیرون کشید و رو به ما گفت اگه میخوایین پول بگیرین پول نمیده ها دستگاه...آقای میان سال گفت پول نمیده یه ساعت چیکار میکنی هی دکمه ها رو میزنی؟!!...گفت داشتم کارت به کارت میکردم اما الان که خواستم پول بگیرم گفت موجودی حساب کافی نیست ...من:O_0 موجودی کافی نیست رو برای حساب شما میگه نه که بخواد برای همه صدق کنه ... با پرویی و صد البته بهتره بگم با اعتماد به نفس بالا گفت : از من گفتن باز خودتون میدونین ... که مرد میان سال نگاهی بهم کرد و سری برای تاسف برای اون پسر تکون داد و من هم فقط در جوابش یه لبخند زدم:)

+اما دلم میخواست همچین بزنمش که ندونه چی شد... حیف نشد:|
  • asra ツ..
بعضی وقتا یکی بهم میگه مرض داری دستت خودت نیست ... الان که رفتم به یه نفر پیام دادم که برام پرسش نامه رو پر کنه چون گفته بود کمکم میکنه بعد یکم صبر نمیدونم چی شد رفتم پیامو پاک کردم شاید چون فکر کردم که ممکنه پیام رو بخونه و جواب نده ... شایدم مرض دارم دست خودم نیس:|

+ رولی و بق بقو دست شماها رو میبوسهپرسش نامه :))).... یه مقدارش هم خودم یه شب تا صبح بشینم حله:|
  • asra ツ..