ختم قرآن

دیشب که دقت کردم همیشه قرآن میزاریم تو ماه رمضون میخونیم (همون ختم قرآن) یا هم میزاریم یه مشکلی برامون پیش بیاد دست به دامن قرآن بشیم .... اما من دلم خواست همین اول سالی همین طوری برای خاطر دلمون هر کدوم یه جز بخونیم الان میگین این زده به سرش اما نزده دلم خواسته به شماها چه:|

خلاصه هرکدوم یه جز رو انتخاب میکنیم و اسم هر کس رو جلوی جزئی که میخواد بخونه مینویسم و بعد خوندنش میاد میگه جلوی اسمش علامت میزنم و هرکسی هم نتونست میگه بهم خصوصی من به همه میگم :|

دو نفریم میتونین یه جز رو بخونین:)

+ تا 2 اردیبهشت یعنی 13 رجب فرصت هستش :)

+ نظارت بدون تایید نمایش داده میشه تا نبودم بدونین کی به کیه فقط شلوغ نکنین که بیام ببینم دیگه.....:|

انسان بودن

+ این متن برام همیشه یه حس خاصی داشته و این برگرفته از یه پوشه ایه که همیشه دارمش :)

یکی از منفورترین ها2

یکی ازمنفورترین چیز ها تو زندگی من این :) هستش

+ یعنی یه چی بدتر از بادمجان ... اینا گیوتین لازم هستن :|

منم آن فروردینی خوشحال:)

امروز نمیخواستم برای این که تولدمه پست بزارم ولی الان که رفتم تو وب چنگیز یعنی نمیدونم چی بگم خودتون ببینین بهتره دیدن کی بود مانند شنیدن اینا : دی

یعنی وقتی داشتم میزدم وب چنگیز بالا بیاد دستامو داده بودم زیر چونه ام ببین پست جدید گذاشته برم سر به سرش بزارم اما وقتی که وبش بالا اومد دیگه از خوشحالی بقیشو نگم بهتره :|

تولد من ^_^ [کلیک]

باید بگم ممنونم رویای بهترین آبجی دنیا هستی

ممنونم چنگیز به همراه هانیه که دو نفر برای یه نفرن، دمتون گرم

و ممنونم آبو (بهتره بگم همون قارداش)با این که این همه سر به سرت میزارم بازم پیشبند بستی و کیک درست کردی :

+ از هر سه تاتون ممنونم واقعا ممنون:)

اینم کادوهای من

رویا ... هرچند بعدا حرف میزنیم ... اون وسط اون چیه نوشتی هان؟:|[کلیک]

چنگیز [کلیک]

آبو [کلیک]

آرزو ...آرزو می ماند

تصمیم گرفتم وقتی رفتم دانشگاه بروم یکی از کتاب فروشی ها و یک کتاب بخرم ... یک رمان شاید همان عقاید دلقک را بخرم که هنوز نخوانده ام و به آقای فروشنده بگم لطفا کتاب عقاید یک دلقک را برایم در یک کاغذ کادوی خوب بپیچید ... و مسلما فروشنده انتخاب کاغذ کادو را به اختیار خودم میگذارد و من همانی را انتخاب میکنم که پر است از شکوفه :)... و بعد که از کتاب فروشی بیرون اومدم ... راهم رو کج میکنم سمت پست خونه و به خانمی که آن سمت باجه است میگویم میشود این را برایم پست کنید خانم ...و وقتی که شماره تلفن فرستنده و گیرنده را از من بخواهد و اسم و فامیلیش را مسلما بدون درنگ فکر میکند که با یک آدم به تمام عیار دیوانه روبه رو شده است ... و من بعد از پست  تا دو روز منتظر بسته میمانم و دومین روز راهی پست خانه میشوم و به خانم آن طرف باجه با تمامی خوشحالی میگویم ببخشید برایم قرار بود یه بسته بیاد رسیده است یا نه؟.... و آن خانم بگوید منتظر بمانم و من آرنجم رومیگذارم روی سکو و دستم را میدهم  زیر چانه و منتظر میمانم که برود ببیند آمده است یا نه و بیاید و بگوید بله آمده و مدارکتان را لطف میکنین و من با تمام وجود مدارک را بدهم و امضا کنم و انگشت بزنم ...وبسته را تحویل بگیرم و تمام راه رو با  خنده ای روی صورتم که از خوشحالی این که بلخره به آرزویم رسیده ام و کتاب کادو گرفته ام آن هم با کاغذ کادویی پر از شکوفه :)... و البته این کتاب تنها کتابی خواهد بود که در تمام عمرم کادو گرفته ام 

+ هیچی بی خیال :)

میم ...مثل مادر

از دیروز هر چی به تلوزیون نگاه میکنم همه یه نوشته ای آماده کردن و از دشت و کوه و نقاشی گرفته میگن و مادر رو با اونا توصیف میکنن و تو دنیای مجازیم همه دارن با کلمات بازی میکنن و روز مادرو تبریک میگن که چه بسا این وقتی رو که برا پیدا کردن این متن گذاشتن برای کنار مادرشون بودن نمیزارن ... به نظر من بهترین تبریک این نیست که قلمبه سلمبه ترین حرف ها رو پیدا کنی و بهش بگی ... بهترین تبریک اینه که یهو بپری بغلش و بوسش کنی ... بعدش بگه چته دیونه ... بگی خیلی دوست دارم ها میدونستی ... و مامانت از ته دلش برات بخنده که چه بچه خلو چلی داره ....این یعنی ته تبریک گفتن :)

+ البته ازنظر من :)

+ البته تنها به سالی یه بار بسنده نکنیم هر روز روز مادره

رو کم کنی یا چالش..

عاقا ما طو خونع یَگ عدد گل مثنوعی داشطیم که من در حنقام طماشای طلوضیون مطوجع شدم که برقش ضرد رنق شدع و من  موزوع را به خانوادع خبر دادم و عظ ماجرا عاقاح کردم والعان که دو روض عصط عظ ماجرا میقضرد بع بندع جپ جپ نقاع میکنند و قیر ثع  پیج دادعند کع  چع بلاعی به ثرش عاوردعم عایا من میتوانم بلاعی ثرش عاوردع باشم لابد حص کردع ذمثتان عصت ضرد شدع عصت  شاید عشگش کشیدع  قناه من چیثط کع مرا جپ جپ نقاع میکنند ... نطیجع اخلاگی در خانع حر قندی ذدید ماثت مالیش کنید

+ این بود درخواست چنگیز ....و آبو الان اگه میتونی بیا وب من ازم غلط املایی بگیر البته اگه میتونی ها ..... آخیش الان راحت شدم ها اینقده غلط املایی بگیر که قاطی کنی:|

بی خیالیا (کلا ورود ممنوع)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

یک سوال همگانی در باجه پست 3

اگه قرار بود اسم وبلاگتونو عوض کنین چه اسمی انتخاب میکردین ؟

+ من که باز همون دل رو اگه هم کلمه ای به این اسم وجود نداش یک بانوی معمولی رو انتخاب میکردم :)

+ به جز اسم وبلاگ فعلیتون بگین پلیز:)

مزخرف اندر مزخرف

از برنامه های آقای مدیری اصلا خوشم نمیاد اونم با اون برنامه مزخرف شنبه شبش

دیگه حوصله ندارم توضیح بدم که چرا و چگونه مزخرف بود ... حالا این نظر منه اوناییم که خوششون میاد گارد نگیرن ها میزنم مقوا ر نگی بشین :|