دلツ

دلツ

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند.
:)

لوگوي وبلاگ دل

۱۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

خدا نکنه روزی برسه که حوصله نداشته باشین ... همه فلک دست به دست هم میدن تا شاید بتونن نابودتت کن ... اون وقته که یه بی حوصله ای مثل من گوشیشش هنگ میکنه و قاطی میکنه... اینستات کلا باز نمیشه ... اونی که همه این مدت بود و وقتی که دلت میخواد یکی باشه که حرف بزنه اونم کلا غیب بشه و همش بخوابه ( البته میدونم که خسته بوده اما خب دیگه )... یکی دیگه به تماشای فیلم ... و تنها تو باشی و با چند تا کانال که بینشون میگردی ببینی کدومو بخونی که دستت میره رو طنز که با خوندن هر پستی میگی عه مسخره ها ... گوشیتو میبندی و میگی چیکار کنی که میای میزنی صفحه وب بالا میاد و نام کاربری با رمز رو میزنی و میبینی 21 تا کامنت تایید نشده با 54 ستاره روشن ، که تصمیم میگیری تاییدشون کنی ولی میبینی حوصله جواب دادن نیست که نیست و میری سراغ ستاره های روشن وبت و روی اولین ستاره روشن کلیک میکنی و میخونی و میبینی حس خوندن وب ها هم نیست ... و همون بهتر که یه پست بزاری و کامنت دونیتو ببندی و دلت نخواد کسی به وبت بیاد و  وب کسی بری و چند تا پست دیگه بزاری و وب رو ببندی و بری به درو دیوار نگاه کنی تا ساعت 3 از راه برسه:)

+ روز ها چه دیر میگذرند لعنت به این روز و شب
  • asra ツ..

تا نصف بستنی رو  خورده بودم و داشتم نگاه میکردم که بقیه اش رو چیکار کنم ... همیشه خدا تا من نصف کنم بستنی خودش رو میخورد هی میگفت برای تو بستنی ضرر داره و نقشه میکشید برای بستنی من وقتی میدید حریفم نمیشه به بستنیم یه لیسی میزد و میگفت دیگه دهنی شد حالا بده من و من یه لیس میزدم میگفتم خب که چی الانم دهنی شده و بلخره بستنی رو بهش میدادم اما دیشب که نبودم یه نصف بستنی بود و با پنجره باز ماشین که انداختمش بیرون و ماشین پشت سری از روش رد شد

  • asra ツ..

هر بار زنگ میزنم و میگم که رمز عبور غیر فعال شده و میپرسه که ...آخرین بار کی وارد سامانه شدی و میگم دو سه ماهی میشه ... میگه باید ماهی یکی دو بار بری تا رمز عبورت غیر فعال نشه ... و هر بار میگم باشه و یه رمز عبور جدید میگیرم .

  • asra ツ..
ساعت 2 نصف شب وقتی وارد اتاق دکتر شیفت شب شدیم داشتم از بی خوابی میمردم ( همیشه خدا خوابم نمیاد اون روز که چه عرض کنم  )... وقتی با چشمای خواب آلود چششمان به جمال دکتر روشن شد خوابه پرید که هیچی نزدیک بود همچین بزنم زیر خنده که بگن یکی بیاد منو از اتاق جمع کنه :|.... فقط مونده بودم صداش کنم آقای دکتر یا خانوم دکتر .... خواستم صداش بزنم خانوم دکتر که تن صداش نزاشت ... خواستم صداش بزنم آقای دکتر که طرز حرف زدن و  ابروهای قیچی زده و مرتب شده و صورتی که ....بگذریم(شما به صورت دکتر این مملکت چیکار داری؟!) :|
فقط در اون لحظه تنها مشکل من این بود خانوم  دکتر صداش کنم یا آقای دکتر:|

+ بدانید و آگاه باشید که معاینه یعنی فقط و فقط پرسیدن این جمله "مطمئنی قبلا همچین مشکلی نداشتی؟" :|
  • asra ツ..

ممکن یه روز بشینن و نظرات وبتون رو بالا پایین بکنیم برسین به کامنتی که اصلا آشنا نیست براتون و هیچ آدرسیم نداره و شما فک کنین یکی بود حالا یه چی گفته و رفته اما این کامنتا و حرف زدنا با این خواننده خاموش به بیش از یه سال برسه و و اون خواننده خاموش وب من کسی نیس جز"رویای من ""خواهر خل منگولی من" که کچلم میکنه فقط کافیه یه لحظه ان بشم یا اصلا یه چند ساعتی نباشم باید براش توضیح بدم که چرا هستم چرا نیستم از کجا اومدم به کجا میرم نهار چی خوردم خودش نهار چی خورده و وای به روزی که نهارشون قرمه سبزی باشه رسما کچلم میکنه:| ... و چه خبر های آخر شبش که خواب از چشمای آدم میباره و این تازه یادش افتاده بهم بگه چه خبر که آدم دلش میخواد با کله بره تو دیوار:|... و یا این که وقتی کار داری و پیاماش رو میخونی و جواب نمیده همچین کاری میکنه که خودت موهای خودتو بکنی :|... و اما به جز همه اینا وقتی حوصله نداری وقتی اینقده اوقاتت تلخه که ممکنه یه چیزی بگی که ناراحت شه به جای این که بزاره بره بدتر پیشت میمونه و هر کاری میکنه که یه لبخند بزنی :)

خلاصه کلام اسیر شدیم به تمام معنا و اگه از اینا جنس آدما نصیبتون شد بدونین عروس دریاییتون میکنه تا ازتون حرف بکشه :|

    
  • asra ツ..

زنگ که میزنه هر یک دقیقه امید صدام میزنه و من هر یک دقیقه میگم که اسرام ... دیگه دارم یقین پیدا میکنم که مشکوک به آلزایمر نیس بلکه از حافظه ماهی ها چیزی به ارث برده

  • asra ツ..
یعنی شلختگی تا کی؟ تا کجا ؟ یه مطالب مهمی رو تو یه کاغذایی نوشتم که نگم سر سنگین ترم--__--
حالا اون کاغذارو هم گم کردم:|... هر بار همچین میشه ها  به خودم میگم که درس شم دیگه نظم بدم به کارام  اما دیری نمی پاید که به فنا میره این حرفه :|
  • asra ツ..

+ تو که این همه حافظت خوبه همه چیز به خوبی تو ذهنت میمونه چرا بعضی از چیزا رو یادشت میکنی؟!

_ نمیدونم شاید چون همیشه فکر میکنم یه روز یه جایی حافظم رو از دست میدم ... شاید یه ترس از چیزی که نمیدونم چیه و عین خوره افتاده به جون ذهنم ... شاید چون میترسم یه روز فراموش بشم و برای اثباتم نیاز به مدرک داشته باشم و همه این نوشته بشه اثبات خودم

  • asra ツ..
این روزها دارم تمرین بی تو بودن را می کنم
اگر حواسم پرت تو شد
تقصیردلم است که بد عادت شده  به مهربانی هایت
دل است دیگر
هوس مهربانی هایت را می کند



+شکوفه اناری که دلش دو روز نشده تنگش شده :)
  • asra ツ..