نمیدونم خواب دیدن خوبه یا نه .... اما برای من خوب نیس ... بعضی وقتا دلم میخواد خواب هامو محاکمه کنم و به یه جای دور تبعید کنم یه جای دور که دیگه دست ذهنم بهشون نرسه... مامان بزرگ میگه خواب زن چپه اما چرا به من میرسه از واقعیت هم اون ورتر میشه ... مامان بزرگ میگه همه خوابا که تعبیر نمیشن یه ساعت و روز معینی دارن .... اما برای من چرا از ناله سیاهی شب گرفته تا بوق سحر تعبیر میشن!!!... مامان بزرگ میگه چون ذهنت درگیره برای همین قبل خواب گل گاو زبون بخور ... اما مامان بزرگ نمیدونه که حتی اگه ذهنمو بشورمو از رخت آویزون کنم اینا دس بردار نیستن ... شاید طلسم شده ام به خواب دیدن و دوباره زندگی کردن هم توی خواب هم توی بیداری ... کسی چه میدونه ... بعضی وقتا دلم میخواد دستمو بزارم و خفه کنم این خواب ها رو اما کسی نمیدونه که اونی که خفه میشه خودمم هر چی داد میزنم کسی صدامو نمیشنوه.