یارو : باشه بشین اینجا بخون
من : عه اینا که 20 صفحه اس چطوری بنویسمشون ؟؟؟:(
من: اقا پی دی اف این مطالب رو دارین ؟
یارو : داریم نمیشه بدم بهت باید بری حراست بگی ...گفتن باشه میتونیم بدیم
من :باشه :|
باز من در حراست : اقا میشه موافقت کنین که پی دی اف این مطالبو بدن ؟؟؟
حراست : نه
من : نه ونکمه خب لازم دارم دیگه برا مقاله من چیکار کنم؟؟:|
من در اتاق یارو : میگه نمیشه من الان چیکار کنم هان ؟؟:(
یارو : خب بشین بنویس
من : این همه رو ؟؟O_o
یارو اره چیزی نیس که همش 20 صفحه اس
من : ( با وجود داره بودن قلم وکاغذ در کیف )اقا قلمو کاغذ دارین ؟؟؟ دی
یارو: آره از رو میز بردار
من : (بعد از یه ساعت )اقا نمیشه تازه من یه صفحه نوشتم اینا همش جدوله ها ....
یارو : کارت شناسایی داری؟
من :نه هیچی همرام نیس:|
یارو باشه بابا اصلا کارت شناساییم نخواستیم ببر کپی بگیر بیار
من:دی
فک کنم یارو تو دلش گفت خیلی پرو ام اخه خیلی کلافه شده بود ... دی
+نتیجه اخلاقی هم در پی نداش .. اها چرا یکی در پی داره اونم این که همش داشتن سر همکارای هم غیبت میکردن چاییم کوفت میکردن زیاد :|
اونی هم که تو دلتون میگین خودتونین :|