دلツ

دلツ

اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که مى شوى
به جاى اینکه دنبالت بگردند فراموشت مى کنند.
:)

لوگوي وبلاگ دل

۳۰ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است


وقتی این پیام رو دیدم یادم افتاد که وقتی یه نفر بهم گفت که وب بزن گفتم وب بزنم که چی بشه گفت میتونی وقتی ناراحتی ، خوشحالی ، عصبانی توش بنویسی و یه جورایی با خودت حرف بزنی ... اوایل متوجه نشدم که چی میگه اما وبو زدم بعدا رفته رفته نوشتم ، نوشتم از چیزایی که ناراحتم میکرد ، خوشحالم میکرد ، نوشتم حتی از آدمایی که دلگیر بودم ازشون ... شاید همه این حس دلگیری ، ناراحتی ، عصبانی ، خوشحال بودن لابه لای شعرا و متنهایی که میزاشتم وول میخوردن ... بقیه میمومدن و سرسری میخوندن و میرفتم اما مهم این بود که من اینا رو یه جا نوشتم و راحت شدم ... شاید وب برام شده بود یه دوست که هر وقت میخواستم صداش میکردم میومد جلوم مینشستو بدون این که حرفی بزنه قضاوتی بکنه باهاش حرف میزدم ... وقتی که خوندم  نوشته دوباره سر حال و پر انرژی بشی فکر کردم  من ؟ سرحال؟ پر انرژی ؟ مگه بودم که الانم بخوام دوباره سر حال و پر انرژی بشم ... نمیدونم چی شد که وبم رو شاد نوشتم شاید به خاطر دوستای مجازی که دارم ... شاید به خاطر این که هر وقت تلخ نوشتم اومدن گفتن عه دلمون گرفت یکم شاد بنویس تا یکم بخندیم ... شاد نوشتم تا بخندن... شاد نوشتم چون شادی حتی دوستای مجازی برام مهمه ...اما میخوام بعضی وقتا که دلم گرفته ... حال این روز هام روی گسله و هی پس لرزه داره اینجا بنویسم . و به این دوستم که نوشته بازم پر انرژی باشم بگم چشم سعیمو میکنم:)

+اینجا جا داره به دو نفر که اینجا پلاسن بگم رویا بخ بخ ، روان پریش، پر تکرار، فضول، کوفت گرفته گم شو سر درسو مشقت اینجا فضولی نکن :|
و به نفر دوم بگم که به قول رویا اینجا تخمه نشکون بروبه کارات برس وگرنه رویا جارو میده دستت:|
  • asra ツ..
حس بدیه وقتی نخوای بری کلاس و بری زیر پتو صبح تا شب با کسی حرف نزنی و بخوابی اما وقتی مجبور باشی دیگه قضیه فرق میکنه باید بری و میتونی خودتو با نروکسین سر پا نگه داری
+ سرم شدید درد میکنه در یک حالت تهوع آور ... دلم میخواد همه دنیا رو بالا بیارم اما به جاش به تک تک آدماش لبخند میزنم لبخندی با طعم تلخ:)
  • asra ツ..

با همه بی حوصلگیام صدامو صاف کردمو با انرژی سلامو احوال پرسی کردم ... اما بهش نگفتم که دیشب خوابشو دیدم ... خدا خدا میکردم که وقتی میگم خوبی بگه آره ... اما نه تنها نگفت که خوبه بلکه گفت که 4تا بخیه زدن به دندونش ... یه لحظه تو دلم گفتم خدا ممنونتم که از این همه خواب تنها خوابای بده که تعبیر میشه و از خوابای خوب فقط دیدنش به ما رسیده ... نمیدونم چرا از اولش هر حرفی داشتیم هر راضی به هم گفتیم ، همو محرم اسرار هم کردیم از وقتی که خواست به کسی چیزی نگم بغض گلومو گرفته


+ نمیدونم چرا این روزا همه صدا ها خسته ان ... خسته تر از هر سال و هر ماه و هر روز دیگه

+ امروز با این اتفاقای خوب شبم روز میشه

  • asra ツ..

وقتی گفتم حوصله ندارم ...گفت شکر

تنها کاری که تونستم بکنم این بود که به زور سکوت کردمو جلو اشکامو گرفتم ... نه به خاطر این که نخواستم حرفی بزنم نه ،شاید به خاطر صدای خسته اش شاید عه بی خیال بابا
... اینجور مواقع باید برین بالای سر قبرتون و های های برای خودتون گریه کنین .

+ از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد ندانی که چه دردیست ... اما یادش رفته شاعر بگه که درد داریم تا درد

  • asra ツ..
یک نفر رو در نظر بگیرید که با شما قهر کرده و  هر چند داخل پارانتز بگم ( آخه کوفت گرفته برا چی قهر کردی خب؟) بعد شما بجای این که بروید دل جویی بکنید و از دلش در بیاورید یک راست بگی دهن کج، ناقص برا چی قهری آخه :|
الان هم که دارم به این حرف خودم نگاه میکنم نیشم قد لنبکی بازه :))
+اینا اوج محبت منه ها :))))
  • asra ツ..
امروز در خواب هایم حبس شده بودم و گوشییم آنتن نمی داد
  • asra ツ..

ملت روزا از پا درد گله میکنن .... منم وقتی خوابم مچ پاهام  با یه وجب بالاترشون شروع میکنن به دردکردن ... دارم فک میکنم شبا درشون بیارم بزارم بالا سرم:|


+ فک کنم شبا یادشون میفته چقد بدبختن  :|

+ شایدم تازه حساب کتاب میکنن میبین که چقده پیاده میرن و میان و ناله میکنن ... بهتره یه ماشین بگیرم براشون:|

+ اما نه گرونیه نمی ارزه ... بزا پیاده برن بیان تا مرد بار بیان :|

  • asra ツ..

بعضی وقتا آدم دلش میخواد بره دامنه یه کوه بایسته و کوهو نگاه کنه و بعد شروع کنه بره بالا ...بره ...بره...تا این که اون بالا یه تخته سنگ بزرگ پیدا کنی و بشینی کنارشو شونه راستتو بهش تکیه بدی و زانوهاتو بغل کنی و های های بزنی زیر گریه حتی یه نفرم نباشه که بیاد بگه چرا ؟!برای چی؟!چی شده!؟...و ندونی کی خوابت برده و ساعت ها خوابیدی و وقتی بیدار شدی دستاتو بزاری جیبتو از کوه بیای پایینو یه لبخندی بزنی به همه کسایی که هر روز میبینی:)

+این روزا فک کنم روند نوشتنم فرق کرده هر چی هس فعلا دوستش میدارم;)

  • asra ツ..

سال ها پیش درست زمانی که راهنمایی میرفتم یه اتفاقی افتاد و این اتفاق باعث یه اتفاق دیگه شد و الان بعد سالها درست وسط درس خوندن یادم افتاد و این اتفاقا که برام یه رازشده بود و کسی جز خودم خبر نداشت و نداره  باعث شد نیشم تا چند دقیقه باز بمونه و میخوام همچنان راز بمونه تا بازم هر وقت یادم افتاد بخندم بهش:))

  • asra ツ..

یعنی توی کلاس بگن درسو و تو از هیچ کدوم جزو ننویسی و امروز از صبح بشینی برای ترسیم شبکه هیدروگرافی و از این که ننوشتی به خودت فحش زمین و زمانو بدی و این وسطا به یه نفر دیگه گیر بدی که این شکلک رو نزن این جوری نگا نکن ... چرا کج رفتی چرا دیر اومدی ... و همش شکلک  بزنه و تو بنویسی "واقعا که" و اون بگه این جمله واقعا که نداره اون وقت " حوصله ندارم بسته نخریدم " و تو بزنی زیر خنده و تازه دو هزاریت بیفته که این  چی میگه تو چی میگی و شمشیر قهر رو غلاف کنی و بگی هاپو خورد قهره رو :)))

  • asra ツ..